بخشی از متن پاورپوینت گفتگوهاي شب عاشورا :
پاورپوینت گفتگوهاي شب عاشورا
در شب عاشورا گفت و گوهایی بین بعضی از اصحاب امام حسین (علیهالسّلام) با سپاهیان دشمن رخ داده که در اینجا به بخشی از آنها پرداخته شده است.
فهرست مندرجات
1 - عبادتها و گفت و گوها1.1 - گزارش ضخاک
2 - گفت وگوی بریر با ابن سعد
2.1 - تحلیل گزارش
3 - پانویس
4 - منبع
عبادتها و گفت و گوها
ضخاک بن عبدالله مشرقی (در ادامه, در حوادث روز عاشورا خواهیم گفت که ضخاک, از شهود عینی حادثه کربلا بود. او در روز عاشورا تا لحظات آخر, در کنار امام حسین (علیهالسّلام) بود و آنگاه با اجازه امام صحنه را ترک کرد و خود را نجات داد. او گوشههایی از حوادث کربلا را گزارش کرده که ارزشمند است و هر کدام در جای خود ذکر خواهد شد.) گوید: امام و یارانش تمام آن شب را بیدار ماندند و مشغول نماز و دعا و استغفار و زاری بودند. (فلما امسی حسین واصحابه قاموا اللیل کله یصلون ویستغفرون ویدعون ویتضرعون)
[1] طبری, محمد بن جریر, تاریخ الامام و الملوک, ج5, ص421.
از سویی هم عمر بن سعد, سوارانی به فرماندهی عزره بن قیس احمسی مامور نگهبانی از ما کرده بود. در لحظهای که امام حسین (علیهالسّلام) مشغول خواندن این آیه بود. (ولایحسبن آلذین کفروا انما نملی لهم خیرلانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین• ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه ختی یمیز الخبیث من الطیب؛[2] آل عمران/سوره3, آیه178 و 179.
کسانی که کافر شدند, هرگز نپندارند مهلتی که به آنان میدهیم به سودشان است. تنها از آنرو به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند. آنها عذاب خفتباری خواهند داشت. خدا مؤمنان را به حالی که شما دارید, رها نمیکند, تا اینکه پلید را از پاک جدا کند.) گذر این سواران بر خیمهها افتاد و یکی از آنان گفت: سوگند به پروردگار کعبه, ما از پاکان هستیم که از شما جدا و تصفیه شدهایم. ضخاک گوید من آن شخص را شناختم و به بربر گفتم: آیا میدانی او کیست؟ گفت: نه. گفتم: ابوحرب عبدالله بن شهر سبیعی است, مردی بذلهگو, هرزه و خونریز, اما در عین حال سرشناس و شجاع است و زمانی سعید بن قیس او را به سبب جنایتی حبس کرده بود. (ضخاک بن عبدالله از قبیله همدان, و سبیع از تیرههای همدان است. به همین دلیل ضخاک, ابوحرب را شناخت. سعید بن قیس نیز از همان قبیله بوده و ریاست آنان را به عهده داشته است.)[3] مسعودی, علی بن حسین, مروج الذهب, ج3, ص152.
[4] بلاذری, احمد بن یحیی, انساب الاشراف, ج3, ص32.
بریر به او گفت: ای فاسق, مگر خداوند تو را از پاکان قرار میدهد؟ گفت: تو که هستی؟ گفت: بریر بن خضیر هستم. گفت: انالله, متاسفم که بدبختی تو را میبینم. بریر گفت: ای ابا حرب, به خدا قسم که ما از پاکانیم و شما از پلیدها؛ آیا حاضری از گناهان بزرگ خود توبه کنی و به سوی خدا برگردی؟ (ابوحرب از حرف خود برگشت یا به تمسخر) گفت: من هم به این مطلب گواهی میدهم. گفتم: وای بر تو, پس چرا این معرفت, تو را سودی نمیدهد؟ (به طعنه گفت:) فدایت شوم, پس چه کسی همراه و همنشین یزید بن غذره عنزی که اکنون همراه من است, باشد؟ بریر گفت: تو نادان و بی خردی و افکاری زشت داری.[5] طبری, محمد بن جریر, تاریخ الامم و الملوک, ج5, ص421.
گزارش ضخاک
ابن اعثم این خبر را به شکل دیگری نقل کرده است. طبق گزارش او, ضخاک میگوید: نیمههای آن شب شمر بن ذی الجوشن با گروهی از یارانش برای گشت زنی نزدیک خیمهها آمده بود, که به خیمه امام نزدیک شد و آن آیه (لایحسبن الذین کفروا...) را شنید. یکی از یاران شمر فریاد زد: ما از پاکان هستیم و شما از پلیدان, بریر نمازش را قطع کرد و بر او بانگ زد: ای فاسق, ای فاجر, ای دشمن خدا, ای پستزاده, (در متن, اینگونه است: یا ابن البوال علی عقبیه: (ای پسر کسی که (به پاشنهاش) ادرار میکند). گویا این تعبیر در ادبیات آن روز نوعی تحقیر بوده است. چنانکه کاربرد آن در موارد مشابه, در منابع قدیم به چشم میخورد: به عنوان مثال, یعقوبی (292 ق) در ماجرای دعوت معاویه از عمرو عاص به همکاری در امور سیاسی و نظامی, و تردید او در پذیرش این دعوت, مینویسد: عمروعاص اشعاری سرود و طی آن به تردید خود, و موافقت پسرش محمد با این امر, و مخالفت پسر دیگرش عبدالله اشاره کرد؛ ولی از آن اشعار, تمایل او به همکاری با معاویه استنباط میشد. عبدالله پس از شنیدن اشعار او, چنین گفت: بال الشیخ علی عقبه و باع دینه بدنیاه؛ این پیرمرد, بر پاشنهاش ادرار کرد و دین خود را به دنیایش فروخت) همچنین ضمن حدیثی, از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که در مورد شرف موالی (غیر عرب) و اینکه رسول خدا آنها را نفس خود معرفی کرده, فرمود: ایهما اشرف؟ من کان من نفس رسول الله او من کان من نفس اعرابی جلف بائل علی عقبیه: (آیا از این دو نفر (غیر عرب و عرب) کدام برتر است.کسی که جان و نفس رسول خداست, یا کسی که از نژاد بادیهنشین خشنی است که بر دو پاشنهاش ادرار میکند؟) )
[6] یعقوبی, تاریخ الایعقوبی, ج2, ص185.
[7] شیخ صدوق, محمد بن علی, معانی الاحمر, ص450.
آیا تو از پاکانی و حسین (علیهالسّلام) فرزند رسول خدا از پلیدان است؟ به خدا سوگند تو حیوانی بیش نیستی و از خوب و بد خبر نداری, رسوایی در قیامت و عذابی دردناک حق توست. شمر گفت: خداوند تو و امامت را به همین زودیها به قتل میرساند. بریر گفت: آیا مرا از مرگ میترسانی؟! به خدا سوگند, برای من مرگ در کنار فرزند پیامبر, از زندگی با شما محبوبتر است. به خدا قسم, شفاع