بخشی از متن پاورپوینت گريه ائمه براي امام حسين :
عزاداری معصومان برای امام حسین
امام حسین (علیهالسلام), امام سوم از امامان دوازدهگانه شیعه امامیه و یکی از چهارده معصوم میباشد؛ آن حضرت در روز دهم محرمالحرام (روز عاشورا) سال 61 هجری قمری در کربلا به همراه یاران باوفایش مظلومانه به شهادت رسید. با توجه به شبهاتی که در مورد جواز عزاداری بر آن حضرت مطرح میشود این مقاله جستاری از عزاداری معصومان (علیهمالسّلام) برای سید و سالار شهیدان, امام حسین (علیهالسلام) را با بیان سند, بیان میدارد.
فهرست مندرجات
1 - مقدمه2 - گریه حضرت رسول اکرم
2.1 - روضهخوانی پیامبر و گریه مردم
2.2 - گریه شدید بر مسلم بن عقیل
2.3 - گریه پیامبر هنگام شنیدن خبر شهادت امام حسین از جبرئیل
2.4 - گریه پیامبر هنگام بیان چگونگی شهادت اباعبدالله
2.5 - گریه پیامبر و حضرت زهرا
2.6 - گریه پیامبر هنگام خبردادن از شهادت آلعبا
2.7 - نقل گریه پیامبر از زبان امام صادق
2.8 - نقل گریه پیامبر از زبان امسلمه
2.9 - نقل گریه پیامبر از زبان صفیه
3 - گریه حضرت امیرالمومنین
3.1 - گریه بر امام حسین قبل از شهادت
3.2 - عبور امیرمؤمنان از کربلا
3.3 - گریه حضرت علی و ابنعباس
4 - گریه حضرت زهرا بر امام حسین
4.1 - شهقه و گریه شدید حضرت زهرا
4.2 - نوحهسرایی حضرت زهرا
4.3 - نقل گریه حضرت زهرا از زبان امام صادق
4.4 - گریه حضرت زهرا هنگام ولادت امام حسین
5 - عزای امام حسن برای امام حسین
6 - سفارش امام حسین به گریه برای خودشان
7 - گریه امام سجاد
7.1 - پختن غذا برای مراسم عزاداری
7.2 - امام سجاد از بکاؤون خمسه
7.3 - بیست سال گریه بر امام حسین
7.4 - اندوه پایانناپذیر امام سجاد
7.5 - گریه هنگام خوردن طعام
7.6 - گریه هنگام دیدن سر عمر بن سعد
8 - گریه امام باقر بر امام حسین
8.1 - اقامه مجلس عزا در منزل امام باقر
8.2 - توصیه امام باقر به اقامه مجلس عزا و گریه در منازل
8.3 - بیان ثواب گریه بر اباعبدالله
8.4 - جزای یک قطره اشک بر امام حسین
9 - گریه امام صادق
9.1 - روضهخوانی شعرا در محضر امام صادق
9.2 - روضهخوانی جعفر بن عفان برای امام صادق
9.3 - روضهخوانی اباهارون برای امام صادق
9.4 - حال پریشان و گریه شدید امام صادق در روز عاشورا
9.5 - گریه امام صادق هنگام ذکر نام اباعبدالله
9.6 - گریه امام صادق هنگام نوشیدن آب
9.7 - توصیه امام صادق به گریه بر امام حسین
9.8 - ثواب گریه بر امام حسین
9.9 - بیان جواز گریه بر امام حسین
9.10 - بیان جواز سینهزنی بر امام حسین
9.11 - بیان استغفار امام حسین برای گریهکنندگان
9.12 - بیان ثواب گریه بر اهلبیت
10 - گریه امام کاظم
11 - گریه امام رضا
11.1 - بیان ثواب گریه بر امام حسین
11.2 - روضهخوانی امام رضا و بیان ثواب گریه
11.3 - عاشورا روز اندوه و گریه
12 - عزاداری امام حسن عسکری
13 - گریه حضرت ولیعصر
14 - نتیجه
15 - پانویس
16 - منبع
مقدمه
از دیر باز عقاید مهم تشیع, مورد هجمه دشمنان و مخالفین قرار گرفته است, و این هجمهها در بعضی از زمانها, شدت بیشتری به خود میگیرد که البته با دروغ و تهمت و افترا و سیاهنمایی فروانی همراه میشود, از جمله عقاید مسلم و روشن مدرسه حقه اهلبیت (علیهمالسّلام) که مورد هجمه مخالفین قرار گرفته است, عزاداری در ایام محرم برای سید و سالار شیهدان حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میباشد, گرچه همیشه این عقیده مهم مورد هجوم دشمنان و مخالفان اهل بیت (علیهمالسّلام) قرار گرفته, ولی در ایام محرم این هجمهها شدت بیشتری به خود میگیرد تا بلکه بتوانند با سیاهنمایی و افترا , جوانان و مردم را نسبت به این مساله دچار تردید کنند و در نتیجه باعث دوری آنها از اهلبیت (علیهمالسّلام) شوند.
از جمله شبهاتی که در ایام محرمالحرام از جانب دشمنان اهل بیت (علیهمالسّلام) مطرح میشود, عدم وجود فرهنگی به نام عزاداری برای اباعبدالله (علیهمالسّلام) در بین معصومان (علیهمالسّلام) میباشد, به عبارتی دیگر مخالفان مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام) میگویند اگر واقعا عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) جائز و مشروع بوده پس چرا این فرهنگ در بین ائمه و اهل بیت (علیهمالسّلام) رائج نبوده و روایت صحیح السندی در اینباره نقل نشده؟
اینگونه سؤالها و شبهات که از مخالفین مطرح میگردد بیشک ناشی از جهل و نادانی و یا عناد و دشمنی میباشد؛ زیرا فرهنگ عزاداری در بین ائمه معصومان (علیهمالسّلام) در روایات و کتابهای حدیثی شیعه به قدری نقل شده است, که به جرات میتوان گفت درجه تواتر معنوی بلکه فوق تواتر را دارد, از طرفی در بین اهل علم مبرهن است مسئله که با تواتر ثابت میشود نیاز به بررسی سندی ندارد. علیرغم اینکه صرف نظر از مطلب فوق, سند تعدادی از این روایات نیز از نظر دانش حدیث از اعتبار کافی بر خوردار میباشد.
از طرفی گریه و عزاداری بر امام حسین (علیهالسلام), نه تنها بعد از شهادت ایشان بلکه حتی قبل از شهادت آن حضرت در روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) به فروانی نقل شده است, که این مسئله نه تنها نشانه رایج بودن فرهنگ عزاداری در بین اهل بیت (علیهمالسّلام) میباشد بلکه از اهمیت گریه و عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) حکایت دارد.
حال با توجه به مقدمه مذکور, در این مجال روایات عزاداری معصومان (علیهمالسّلام) را به ترتیب (از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)) نقل میکنیم. لازم به ذکر است این روایات از معصومان (علیهمالسّلام) یکسان نبوده, و با توجه به شرائطی که ائمه (علیهمالسّلام) در آن به سر میبردند, از بعضی امامان (علیهمالسّلام) روایاتی زیادی در این زمینه نقل شده و از برخی دیگر, روایتهای کمی یا اصلا روایتی نقل نشده است؛ ولی در کل, تواتر عزاداری بر امام حسین (علیهالسّلام) به روشنی ثابت میباشد.
گریه حضرت رسول اکرم
روایات فروانی, از حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم), در زمینه گریه بر حضرت اباعبدالله (علیهمالسّلام) قبل از شهادتشان در کتب روایی شیعه نقل شده است, این روایات دو دسته است در بعضی از روایات دیده میشود که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مردم و یا اهل بیت (علیهمالسّلام) روضهخوانی میکند و مصائب اباعبدالله (علیهمالسّلام) را بیان کرده و بقیه نیز با صدای بلند گریه میکردند, و در برخی حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آن حضرت گریه میکنند.
روضهخوانی پیامبر و گریه مردم
قال رواه الحدیث. فلما اتت علی الحسین (علیهالسّلام) من مولده سنه کامله هبط علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم اثنی عشر ملکا احد هم علی صوره الاسد, والثانی علی صوره الثور, والثالث علی صوره التنین, والرابع علی صوره ولد آدم, والثمانیه الباقون علی صور شتی محمره وجوههم باکیه عیونهم قد نشروا اجنحتهم وهم یقولون, یا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم سینزل بولدک الحسین (علیهالسّلام) ابن فاطمه ما نزل بهابیل من قابیل وسیعطی مثل اجرهابیل ویحمل علی قاتله مثل وزر قابیل ولم یبق فی السموات ملک مقرب الا ونزل الی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم کل یقرئه السلام ویعزیهفی الحسین (علیهالسّلام) ویخبره بثواب ما یعطی ویعرض علیه تربته والنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم یقول: اللهم اخذل من خدله واقتل من قتله ولا تمتعه بما طلبه. قال فلما اتی علی الحسین (علیهالسّلام) من مولده سنتان خرج النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم فی سفر له فوقف فی بعض الطریق واسترجع ودمعت عیناه فسئل عن ذلک. فقال: هذا جبرائیل (علیهالسّلام) یخبرنی عن ارض بشط الفرات یقال لها کربلا یقتل علیها ولدی الحسین ابن فاطمه (علیهالسّلام) فقیل له: من یقتله یا رسول الله؟ فقال: رجل اسمهه یزید لعنه الله وکانی انظر الی مصرعه ومدفنه, ثم رجع من سفره ذلک مغموما فصعد المنبر فخطب ووعظ والحسن والحسین (علیهماالسّلام) بین یدیه فلما فرغ من خطبته وضع یده الیمنی علی راس الحسن ویده الیسری علی راس الحسین, ثم رفع راسه الی السما وقال: (اللهم ان محمدا عبدک ونبیک وهذان اطائب عترتی وخیار ذریتی. وارومتی ومن اخلفهما فی امتی وقد اخبرنی جبرائیل (علیهالسّلام) ان ولدی هذا مقتول مخذول. اللهم فبارک له فی قتله واجعله من سادات الشهدا اللهم ولا تبارک فی قاتله وخاذله.) قال: فضج الناس فی المسجد بالبکا والنحیب, فقال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم اتبکونه ولاتنصرونه ثم رجع (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وهو متغیر اللون محمر الوجه فخطب خطبه اخری موجزه وعینا تنهملان دموعا.
[1] السید ابن طاووس الوفاه:664, اللهوف فی قتلی الطفوف, ج1, ص13, الناشر:انوار الهدی, قم, ایران, (بی تا).
محدثین روایت کردهاند که چون یک سال از زندگی حسین (علیهالسّلام) گذشت, دوازده فرشته بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شدند که یکی به صورت شیر, دومی به صورت گاو, سومی به صورت اژدها, چهارمی به صورت آدمیزاد و هشت فرشته دیگر دارای صورتهای مختلف و چهرههای قرمز و چشمان گریان بودند, و در حالی که پر و بال خویش را گشوده بودند, میگفتند: " یا محمد! همان ستمی که از قابیل بر هابیل وارد آمد, بر فرزندت حسین نیز وارد خواهد شد, و همان پاداشی که به هابیل داده شد به او نیز داده میشود و عذاب و گرفتاری کشندگانش, چون عذاب قابیل خواهد بود آن موقع در آسمانها فرشته مقربی نبود, مگر آن که به خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرف شد و سلام نمود و آن حضرت را بر کشته شدن حسین (علیهالسّلام) تسلیت داد و به آنچه خداوند در عوض شهادتش برای او معین فرموده, خبر داد, و تربت قبر حسین (علیهالسّلام) را به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشان داد, در خلال این احوال پیغمبر فرمود: خداوندا! کسی که فرزندم حسین را خوار کند, ذلیل و خوار گردان و آن را که حسینم را بکشد, بکش و کشنده او را به مقصودش نایل نگردان.
وقتی امام حسین (علیهالسّلام) دو ساله شد, سفری برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش آمد. در بین راه ناگهان آن حضرت ایستاد و فرمود (انا لله وانا الیه راجعون) و اشک از دیدگانش سرازیر شد. علت گریه را سؤال کردند, فرمود: اینک جبرئیل به من از زمینی که نزدیک شط فرات است و (کربلا) نام دارد, خبر میدهد که فرزندم حسین پسر فاطمه (سلاماللهعلیها) را در آن سرزمین میکشند. پرسیدند: یا رسول الله چه کسی ایشان را میکشد؟! فرمود: شخصی که او را یزید مینامند؛ گویا اکنون جایگاه کشتهشدن و محل دفن حسین را به چشم خویش میبینم.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن سفر با حال غمگین بازگشتند, و بر فراز منبر رفته, خطبهای خواند و مردم را موعظه نمود. سپس دست راست خویش را بر سر حسن و دست چپ خود را بر حسین (علیهماالسّلام) که نزدیکش بودند, نهاد و سر به سوی آسمان برداشت و عرضه داشت: خداوندا! محمد بنده تو و پیغمبر توست و این دو تن از پاکان اهل بیت من و برگزیدگان نسل من هستند. آنان را در میان امت خویش به جانشینی خود باقی میگذارم. جبرئیل به من خبر داده است که این فرزندم را به خواری میکشند. خدایا شهادت را بر او مبارک گردان و او را از سروران شهیدان قرار ده و قاتلان و خوارکنندگان او را مبارک مگردان. (وقتی سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدینجا رسید), مردم در مسجد ضجه میزدند (صدای گریه و ناله از اهل مجلس برخاست). پیامبر فرمود: آیا برای او گریه میکنید و او را یاری نمیکنید؟! سپس از مسجد خارج شد و پس از لحظهای به مسجد بازگشت, ولی رنگش متغیر و صورتش برافروخته بود و در این هنگام با دیدگان گریان خطبه مختصری خواند.
گریه شدید بر مسلم بن عقیل
حدثنا الحسین بن احمد بن ادریس (رحمه الله), قال: حدثنا ابی, عن جعفر بن محمد بن مالک, قال حدثنی محمد بن الحسین بن زید, قال: حدثنا ابو احمد محمد بن زیاد, قال: حدثنا زیاد بن المنذر, عن سعید بن جبیر, عن ابن عباس, قال: قال علی (علیهالسّلام) لرسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): یا رسول الله, انک لتحب عقیلا؟ قالای والله انی لاحبه حبین: حبا له, وحبا لحب ابی طالب له, وان ولده لمقتول فی محبه ولدک, فتدمع علیه عیون المؤمنین, وتصلی علیه الملائکه المقربون. ثم بکی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی جرت دموعه علی صدره, ثم قال: الی الله اشکو ما تلقی عترتی من بعدی.
[2] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الکتاب الامالی, ج1, ص191, چاپ اول, الناشر:تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه, مؤسسه البعثه, قم, 1417 ه. ق.
علی (علیهالسلام) به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرضه داشت شما عقیل را خیلی دوست دارید, فرمود آری به خدا از دو جهت به او محبت دارم یکی برای خوبی خودش و یکی برای آنکه ابوطالب دوستش میداشت و فرزندش به خاطر دوستی فرزندت کشته خواهد شد و دیده مؤمنان بر او اشک ریزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گریست تا اشکهایش بر سینهاش روان شد سپس فرمود به خدا شکایت میبرم از آنچه خاندانم پس از من با آن مواجه میشوند.
گریه پیامبر هنگام شنیدن خبر شهادت امام حسین از جبرئیل
حدثنی ابی رحمه الله, عن سعد بن عبدالله, عن محمد بن عیسی, عن محمد بن سنان, عن ابی سعید القماط, عن ابن ابی یعفور, عن ابی عبدالله (علیهالسّلام), قال: بینما رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی منزل فاطمه والحسین فی حجره, اذ بکی وخر ساجدا, ثم قال: یا فاطمه یا بنت محمد ان العلی الاعلی ترا ی لی فی بیتک هذا فی ساعتی هذه فی احسن صوره واهیا هیئه, فقال لی: یا محمد اتحب الحسین (علیهالسّلام), قلت: نعم یا رب قره عینی وریحانتی وثمره فؤادی وجلده ما بین عینی. فقال لی: یا محمد - ووضع یده علی راس الحسین (علیهالسّلام) بورک من مولود علیه برکاتی وصلواتی ورحمتی ورضوانی, ونقمتی ولعنتی وسخطی وعذابی وخزیی ونکالی علی من قتله وناصبه وناواه ونازعه, اما انه سید الشهدا من الاولین والآخرین فی الدنیا والآخره, وسید شباب اهل الجنه من الخلق اجمعین, وابوه افضل منه وخیر, فاقراه السلام وبشره بانه رایه الهدی ومنار اولیائی, وحفیظی وشهیدی علی خلقی, وخازن علمی, وحجتی علی اهل السماوات واهل الارضین والثقلین الجن والانس.
[3] ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسی بن قولویه القمی, الوفاه:367, کامل الزّیارات, ج1, ص69, تحقیق:بهراد الجعفری, ناشر:مکتبه الصدوق.
پدرم که رحمت خدا بر او باد از سعد بن عبداللّه, از محمّد بن عیسی, از محمّد بن سنان, از ابیسعید قمّاط, از ابنابییعفور, از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) نقل نموده که آن حضرت فرمودند: روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در منزل حضرت فاطمه (سلاماللَّهعلیها) تشریف داشته در حالی که حضرت امام حسین (علیهالسّلام) در دامن آن جناب بودند, حضرت گریسته و به سجده رفته, سپس فرمودند: ای فاطمه, ای دختر محمّد! در این ساعت و در همین مکان خداوند علیّ اعلی در بهترین صورت و زیباترین شکل خود را به من نشان داد و گفت: ای محمّد آیا حسین را دوست داری؟ گفتم: بلی, نور دیده و گل خوشبو و میوه دل و پرده ما بین دیدهگان من است. در حالی که دست بر سر حسین (علیهالسّلام) نهاده بود به من فرمود: ای محمّد: از مولودی که برکات و رحمت و رضوان من بر اوست, برکت حاصل میشود و لعنت و غضب و عذاب و ذلّت و عقوبت من بر کسی که او را کشته و با او دشمنی کرده و با وی به جنگ برخاسته است. بهطور حتم او سرور و آقای شهدای اولین (امتهای پیشین) و آخرین (آیندگان) در دنیا و آخرت است و در میان مخلوقات آقای تمامی جوانان اهل بهشت است, پدرش از او برتر است پس سلام من را به او برسان و بشارتش بده که او برای دوستان من نشانه هدایت است و نگهبان و شاهد من بر خلق و خزانهدار علم من و حجتم بر اهل آسمانها و زمین و جن و انس میباشد.
گریه پیامبر هنگام بیان چگونگی شهادت اباعبدالله
حدثنی الحسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی, عن ابیه, عن الحسن بن محبوب, عن علی بن شجره, عن سلام الجعفی, عن عبدالله بن محمد الصنعانی, عن ابی جعفر (علیهالسّلام), قال کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذا دخل الحسین (علیهالسّلام) جذبه الیه ثم یقول ل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام): امسکه, ثم یقع علیه فیقبله ویبکی یقول: یا ابه لم تبکی, فیقول: یا بنی اقبل موضع السیوف منک وابکی قال: یا ابه واقتل, قال: ای والله وابوک واخوک وانت, قال: یا ابه فمصارعنا شتی, قال: نعم یا بنی, قال: فمن یزورنا من امتک, قال لا یزورنی ویزور اباک واخاک وانت الا الصدیقون من امتی.
[4] ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسی بن قولویه القمی, الوفاه:367, کامل الزّیارات, ج1, ص68, تحقیق:بهراد الجعفری, الناشر:مکتبه الصدوق.
هرگاه حضرت حسین بن علی (علیهماالسّلام) بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داخل میشدند حضرت او را به خود میچسباندند و سپس به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرمودند: او را نگاه دار و پس از آن او را بوسیده و میگریستند. حسین (علیهالسّلام) عرض میکرد: ای پدر چرا گریه میکنی؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: فرزندم جاهای شمشیر را بوسیده و میگریم. حسین (علیهالسّلام) عرضه میداشت: ای پدر من کشته خواهم شد؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: بلی به خدا قسم تو و پدرت و برادرت جملگی کشته خواهید شد.
عرض مینمود: پدر, قبور ما از هم متفرق و پراکنده میباشد؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: بلی پسرم. عرضه داشت: از امت شما چه کسانی به زیارت ما میآیند؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زیارت نخواهد نمود مگر راستگویان امتم.
گریه پیامبر و حضرت زهرا
حدثنی ابی ومحمد بن الحسن جمیعا, عن محمد بن الحسن الصفار, عن احمد بن محمد بن عیسی, عن ابن فضال, عن عبدالله ابن بکیر, عن بعض اصحابنا, عن ابی عبدالله (علیهالسّلام), قال: دخلت فاطمه (علیهاالسّلام) علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وعیناه تدمع, فسالته مالک, فقال: ان جبرئیل (علیهالسّلام) اخبرنی ان امتی تقتل حسینا, فجزعت و شق علیها, فاخبرها بمن یملک من ولدها, فطابت نفسها وسکنت.
[5] ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسی بن قولویه القمی, الوفاه:367, کامل الزّیارات, ج1, ص56, تحقیق:بهراد الجعفری, الناشر:مکتبه الصدوق.
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داخل شده در حالی که چشمان آن جناب اشکبار بود. حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از آن جناب پرسیدند: شما را چه میشود؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: جبرئیل (علیهالسّلام) به من خبر داده که امّتم به زودی حسین را میکشند. پس فاطمه (سلاماللهعلیها) به جزع آمده و جامه خود را پاره کرده. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که حال را مشاهده نمودند به آن حضرت خبر دادند که یکی از فرزندان این مولود مالک امور گشته و انتقام از قاتلین خواهد گرفت. در این هنگام ایشان (حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)) آرام گرفت.
گریه پیامبر هنگام خبردادن از شهادت آلعبا
حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید (رضی الله عنه), قال: حدثنا احمد بن ادریس ومحمد بن یحیی العطار جمیعا, عن محمد بن احمد بن یحیی بن عمران الاشعری, قال: حدثنا ابو عبدالله الرازی, عن الحسن بن علی بن ابی حمزه, عن سیف بن عمیره, عن محمد بن عتبه, عن محمد بن عبد الرحمن, عن ابیه, عن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام), قال: بینا انا وفاطمه والحسن والحسین عند رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم), اذا التفت الینا فبکی, فقلت: ما یبکیک یا رسول الله؟ فقال: ابکی مما یصنع بکم بعدی. فقلت: وما ذاک یا رسول الله؟ قال: ابکی من ضربتک علی القرن, ولطم فاطمه خدها, وطعنه الحسن فی الفخذ, والسم الذی یسقی, وقتل الحسین قال: فبکی اهل البیت جمیعا, فقلت: یا رسول الله, ما خلقنا ربنا الا للبلا ! قال: ابشریا علی, فان الله (عزّوجلّ) قد عهد الی انه لا یحبک الا مؤمن, ولا یبغضک الا منافق.
[6] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الکتاب الامالی, ج1, ص197, چاپ اول, الناشر:تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه, مؤسسه البعثه, قم, 1417 ه. ق.
علی بن ابیطالب فرمود در این میان که من و فاطمه و حسن و حسین نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم آن حضرت بما رو کرد و گریست من گفتم چرا گریه کنید یا رسول اللَّه؟ فرمود میگریم برای آنچه با شما عمل میشود, گفتم آن چه باشد یا رسول اللَّه؟ فرمود گریه کنم از ضربتی که بر فرق تو زنند و از سیلی که بر گونه فاطمه زنند و از نیزهای که بر ران حسن زنند و زهری که باو نوشانند و از قتل حسین (علیهالسّلام) فرمود همه اهل بیت گریستند؛ امیرمؤمنان میفرماید: گفتم یا رسول اللَّه خدا ما را نیافریده جز برای بلا, فرمود مژدهگیر ای علی که خدای (عزّوجلّ) با من عهد کرده که جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق با تو دشمنی نمیکند.
نقل گریه پیامبر از زبان امام صادق
حَدَّثَنَا اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِیبُ بْنُ الْحُسَیْنِ التَّغْلِبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ فِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَهَ فَقَالَ لَهَا لَا یَدْخُلْ عَلَیَّ اَحَدٌ فَجَا َ الْحُسَیْنُ ع وَ هُوَ طِفْلٌ فَمَا مَلَکَتْ مَعَهُ شَیْئاً حَتَّی دَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ صفَدَخَلَتْ اُمُّ سَلَمَهَ عَلَی اَثَرِهِ فَاِذَا الْحُسَیْنُ عَلَی صَدْرِهِ وَ اِذَا النَّبِیُّ صیَبْکِی وَ اِذَا فِی یَدِهِ شَیْ ٌ یُقَبِّلُهُ فَقَالَ النَّبِیُّ صیَا اُمَّ سَلَمَهَ اِنَّ هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی اَنَّ هَذَا مَقْتُولٌ وَ هَذِهِ التُّرْبَهُ الَّتِی یُقْتَلُ عَلَیْهَا فَضَعِیهِ عِنْدَکِ فَاِذَا صَارَتْ دَماً فَقَدْ قُتِلَ حَبِیبِی فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَلِ اللَّهَ اَنْ یَدْفَعَ ذَلِکَ عَنْهُ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ فَاَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیَّ اَنَّ لَهُ دَرَجَهً لَا یَنَالُهَا اَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ اَنَّ لَهُ شِیعَهً یَشْفَعُونَ فَیُشَفَّعُونَ وَ اَنَّ الْمَهْدِیَّ مِنْ وُلْدِهِ فَطُوبَی لِمَنْ کَانَ مِنْ اَوْلِیَا ِ الْحُسَیْنِ وَ شِیعَتِهِ هُمْ وَ اللَّهِ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
[7] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الکتاب الامالی, ج1, ص203.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: پیغمبر در خانه امسلمه بود و باو سفارش کرد کسی نزد او نیاید امام حسین (علیهالسّلام) که در آن زمان خردسال بود, آمد و نتوانست مانع او شود و وی بر پیامبر وارد شد؛ حضرت امسلمه دنبالش رفت؛ حسین روی سینه پیغمبر بود و پیغمبر گریه میکرد و چیزی را در دست خود زیر و رو میکرد پیغمبر فرمود ای امسلمه این جبرئیل است که به من خبر میدهد که حسین کشته میشود و این خاکی است که روی آن کشته شود آن را نزد خود نگهدار و وقتی خون شد حبیبم (حسین) کشته شده است, امسلمه عرضه داشت یا رسول اللَّه از خدا بخواه که این مساله را از او دفع کند, فرمود خواستم و خدا فرمود او را درجهای باشد که احدی از مخلوقات بدان نرسیده و او را شیعیانی است که شفاعت کنند و پذیرفته شود و به راستی مهدی از فرزندان او است خوشا بر کسی که از دوستداران حسین باشد و همانا شیعیانش روز قیامت کامیابند.
نقل گریه پیامبر از زبان امسلمه
وروی سماک, عن ابن مخارق, عنام سلمه رضی الله عنها قالت: بینا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذات یوم جالس والحسین (علیهالسّلام) جالس فی حجره, اذ هملت عیناه بالدموع, فقلت له: یا رسول الله, ما لی اراک تبکی, جعلت فداک؟! فقال: جا نی جبرئیل (علیهالسّلام) فعزانی بابنی الحسین, واخبرنی ان طائفه من امتی تقتله, لا انالهم الله شفاعتی.
[8] مفید, محمد بن محمد, الوفاه:413 ق, الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد, ج2, ص130, تحقیق:مؤسسه آل البیت علیهم السلام, چاپ اول, الناشر:کنگره شیخ مفید 1413 ق.
سماک از امسلمه (رضیاللَّهعنها) روایت کند که گفت: روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشسته بود و حسین (علیهالسّلام) نیز در دامانش بود بناگاه اشک از دیدگانش سرازیر شد, من عرض کردم: ای رسول خدا قربانت شوم چرا اشک میریزید؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و برای فرزندم حسین به من تسلیت گفت و به من خبر داد که گروهی از امت من او را میکشند, خداوند شفاعت مرا نصیبشان نگرداند.
نقل گریه پیامبر از زبان صفیه
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفُ بِاَبِی عَلِیِّ بْنِ عَبْدَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ فَاطِمَهَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ ع عَنْ اَسْمَا َ بِنْتِ اَبِی بَکْرٍ عَنْ صَفِیَّهَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَت: لَمَّا سَقَطَ الْحُسَیْنُ ع مِنْ بَطْنِ اُمِّهِ فَدَفَعْتُهُ اِلَی النَّبِیِّ صفَوَضَعَ النَّبِیُّ لِسَانَهُ فِی فِیهِ(فَمِهِ) وَ اَقْبَلَ الْحُسَیْنُ عَلَی لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ یَمُصُّهُ قَالَتْ وَ مَا کُنْتُ اَحْسَبُ رَسُولَ اللَّهِ یَغْذُوهُ اِلَّا لَبَناً اَوْ عَسَلًا... ِ فَقَبَّلَ النَّبِیُّ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ دَفَعَهُ اِلَیَّ وَ هُوَ یَبْکِی وَ یَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ قَوْماً هُمْ قَاتِلُوکَ یَا بُنَیَّ یَقُولُهَا ثَلَاثاً قَالَتْ فَقُلْتُ فِدَاکَ اَبِی وَ اُمِّی وَ مَنْ یَقْتُلُهُ قَالَ بَقِیَّهُ الْفِئَهِ الْبَاغِیَهِ مِنْ بَنِی اُمَیَّهَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ.
[9] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الکتاب الامالی, ج1, ص199.
صفیه (عمه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)) میگوید: چون حسین متولد شد او را به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دادم پیغمبر زبان خود در دهانش نهاد و حسین شروع به مکیدن کرد و من فهمیدم که گویا رسول خدا شیر و عسل باو میخوراند... پیغمبر میان دو چشمش را بوسید و او را به من داد در حالی که میگریست و سه بار فرمود خدا لعنت کند مردمی را که تو را میکشند عرض کردم پدر و مادرم فدای شما چه کسی او را میکشد؟ فرمود بقیه گروه گمراه از بنیامیه.
گریه حضرت امیرالمومنین
روایات نقل شده در باب گریه حضرت امیرالمومنین (علیهالسّلام) در قبل و بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام), گرچه نسبت به روایات نقل شده از حضرت پیامبر اکرم (صلواتاللهعلیه) کمتر میباشد, ولی مشتمل بر تعابیری است که نشان از حزن شدید حضرت امیرالمومنین (علیهالسّلام) نسبت به مصیبت وارد شده بر اباعبدالله (علیهالسلام), میباشد. در این مجال به ذکر روایات آن حضرت میپردازیم.
گریه بر امام حسین قبل از شهادت
حدثنا محمد بن احمد السنانی (رضی الله عنه), قال: حدثنا احمد بن یحیی بن زکریا القطان, قال: حدثنا بکر بن عبدالله بن حبیب, قال: حدثنا تمیم بن بهلول, قال: حدثنا علی بن عاصم, عن الحسین بن عبد الرحمن, عن مجاهد, عن ابن عباس, قال: کنت مع امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فی خروجه الی صفین, فلما نزل بنینوی وهو شط الفرات, قال باعلی صوته: یا بن عباس, اتعرف هذا الموضع؟ فقلت له: ما اعرفه, یا امیر المؤمنین. فقال علی (علیهالسّلام): لو عرفته کمعرفتی لم تکن تجوزه حتی تبکی کبکائی. قال: فبکی طویلا حتی اخضلت لحیته وسالت الدموع علی صدره, وبکینا معا, وهو یقول: اوه اوه, مالی ولآل ابی سفیان, مالی ولآل حرب, حزب الشیطان, واولیا الکفر, صبرا - یا ابا عبدالله - فقد لقی ابوک مثل الذی تلقی منهم. ثم دعا بما فتوضا وضو ه للصلاه وصلی ما شا الله ان یصلی, ثم ذکر نحو کلامه الاول, الا انه نعس عند انقضا صلاته وکلامه ساعه, ثم انتبه فقال: یا ابن عباس. فقلت: ها انا ذا. فقال: الا احدثک بما رایت فی منامی آنفا عند رقدتی؟ فقلت: نامت عیناک ورایت خیرا, یا امیر المؤمنین. قال: رایت کانی برجال قد نزلوا من السما معهم اعلام بیض, قد تقلدوا سیوفهم, وهی بیض تلمع, وقد خطوا حول هذه الارض خطه, ثم رایت کان هذه النخیل قد ضربت باغصانها الارض تضطرب بدم عبیط, وکانی بالحسین سخلیوفرخی ومضغتی ومخی قد غرق فیه, یستغیث فلا یغاث, وکان الرجال البیض قد نزلوا من السما ینادونه ویقولون: صبرا آل الرسول, فانکم تقتلون علی ایدی شرار الناس, وهذه الجنه - یا ابا عبدالله - الیک مشتاقه. ثم یعزوننی ویقولون: یا ابا الحسن, ابشر, فقد اقر الله به عینک یوم القیامه, یوم یقوم الناس لرب العالمین, ثم انتبهت هکذا. والذی نفس علی بیده, لقد حدثنیالصادق المصدق ابو القاسم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انی ساراها فی خروجی الی اهل البغی علینا, وهذه ارض کرب وبلا , یدفن فیها الحسین وسبعه عشر رجلا من ولدی وولد فاطمه, وانها لفی السماوات معروفه, تذکر ارض کرب وبلا کما تذکر بقعه الحرمین وبقعه بیت المقدس....
[10] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الکتاب الامالی, ج1, ص694- 695, چاپ اول, الناشر:تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه, مؤسسه البعثه, قم, 1417 ه. ق.
ابنعباس میگوید زمانی که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به سمت منطقه صفین حرکت میکردند, به همراه ایشان بودم؛ وقتی به نینوا در کنار فرات رسید با صدای بلند فریاد زد ای پسر عباس اینجا را میشناسی؟ عرضه داشتم خیر ای امیرالمؤمنین, فرمود اگر همانند من اینجا میشناختی از آن عبور نمیکردی مگر اینکه مثل من میگریستی و آنقدر گریست که محاسن مبارکش خیس شد و اشک بر سینهاش روان شد و با هم گریه کردیم و میفرمود وای وای مرا با آل ابوسفیان چه کار؟!, با آل حرب چه کار؟! آنان حزب شیطان و اولیای کفر هستند؛ صبر کن ای اباعبداللَّه که پدرت همانند آنچه (ظلم و ستم) را تو از آنها خواهی دید, از آنها دیده است.
سپس آن حضرت درخواست آب نمود برای نماز وضو گرفت و بسیار نماز خواند سپس سخن خود را باز گفت و بعد از نماز و گفتارش به خواب رفت سپس بیدار شد و گفت یا ابنعباس گفتم بلی, فرمود خوابی که اکنون دیدم برایت بگویم گفتم خیر است ان شا اللَّه گفت در خواب دیدم گویا مردانی با پرچمهای سفید و شمشیرهای درخشان بکمر از آسمان فرود آمدند و گرد این زمین خطی کشیدند و دیدم گویا این نخلها شاخههای خود را با خون تازه بر زمین زدند و دیدم گویا حسین فرزند و جگر گوشهام در آن غرق است و فریاد میزند و کسی به فریادش نمیرسد و آن مردان آسمانی میگویند صبر کنید ای آل رسول شما به دست بدترین مردم کشته میشوید؛ ای حسین بهشت مشتاق تو میباشد و سپس آن مردان به من تسلیت گفته و فرمودند ای ابوالحسن بر تو مژده باد که حسین در روز قیامت مایه چشم روشنی توست. سپس با این حال بیدار شدم.
به حق آنکه جانم به دست اوست پیامبر راستگو و تصدیق شده به من گفت که من آن سرزمین (کربلا) را هنگامی که برای مقابله با شورشیان (معاویه و لشکریانش), خارج میشوم, خواهم دید, این زمین کرب و بلا است که حسین با هفده مرد از فرزندان من و فاطمه در آن بخاک میروند و آن در آسمانها معروف است و بنام زمین کرب و بلا شناخته شده است چنانچه زمین حرمین (مکه و مدینه) و زمین بیت المقدس یاد شوند...
عبور امیرمؤمنان از کربلا
وَ عَنْ محمد بن عیسی, عَنْ عَبْدِ اللَّهِ, عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ, عَنْ اَبِیهِ قَالَ: مَرَّ عَلِیٌّ بِکَرْبَلَا َ فِی اثْنَیْنِ مِنْ اَصْحَابِهِ. قَالَ: فَلَمَّا مَرَّ بِهَا تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ لِلْبُکَا ِ, ثُمَّ قَالَ: هَذَا مُنَاخُ رِکَابِهِمْ, وَ هَذَا مُلْقَی رِحَالِهِمْ, وَ هَاهُنَا تُهَرَاقُ دِمَاؤُهُمْ, طُوبَی لَکَ مِنْ تُرْبَهٍ عَلَیْکَ تُهَرَاقُ دِمَا ُ الْاَحِبَّهِ.
[11] عبدالله بن جعفر حمیری, الوفاه, نیمه دوم قرن 3 ه ق, قرب الاسناد (ط- الحدیثه), ج1, ص26, تحقیق:گروه پژوهش در مؤسسه آل البیت علیهم السلام, چاپ اول, الناشر:مؤسسه آل البیت علیهم السلام 1413 ه ق.
وقتی حضرت امیر با دو نفر از یاران خود از کربلا عبور کرد چشمان مبارکش پر از اشک شد و فرمود: اینجا محل پیاده شدن ایشان است. اینجا محل اثاث و خیمهگاه آنان میباشد, اینجا خونشان ریخته خواهد شد, خوشا به حال تو خاکی که خونهای محبوبها روی تو ریخته خواهد شد.
گریه حضرت علی و ابنعباس
لقد دخلت علی علی (علیهالسّلام) بذی قار, فاخرج الی صحیفه وقال لی: یا بن عباس, هذه صحیفه املاها علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وخطی بیدی. فقلت: یا امیر المؤمنین, اقراها علی فقراها, فاذا فیها کل شئ کان منذ قبض رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی مقتل الحسین (علیهالسّلام) وکیف یقتل ومن یقتله ومن ینصره ومن یستشهد معه. فبکی بکا شدیدا وابکانی فکان فیما قراه علی: کیف یصنع به وکیف یستشهد فاطمه وکیف یستشهد الحسن ابنه وکیف تغدر به الامه. فلما ان قرا کیف یقتل الحسین ومن یقتله اکثر البکا , ثم ادرج الصحیفه وقد بقی ما یکون الی یوم القیامه.
[12] سلیم بن قیس الهلالی, الوفاه, اواخر سال 76 هجری, کتاب سلیم بن قیس الهلالی, ج1, ص435, تحقیق:محمد باقر الانصاری الزنجانی, چاپ اول, الناشر:نشر الهادی, قم, ایران1420 ه ق, 1378 ه ش.
ابنعباس گفت: روزی در ذی قار خدمت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد شدم. حضرت کتابی را برایم بیرون آورد و فرمود: ای ابنعباس, این کتابی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر من املا فرموده و دست خطّ خودم است.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین, آن را برایم بخوان. حضرت آن را خواند و در آن بود همه آنچه از زمان رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا زمان شهادت امام حسین (علیهالسّلام) اتفاق افتاده و اینکه چگونه کشته میشود و چه کسی او را میکشد و چه کسی او را یاری میکند و چه کسانی همراه او شهید میشوند. آن حضرت بشدت گریه کرد و مرا به گریه در آورد.
از جمله آنچه برایم خواند این بود که با خود آن حضرت چه میکنند, و چگونه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) شهید میشود, و چگونه پسرش امام حسن (علیهالسّلام) به شهادت میرسد و چگونه امت به او غدر و حیله میکنند. وقتی کیفیت قتل امام حسین (علیهالسّلام) را خواند بسیار گریست, و سپس آن کتاب را بست, و بقیه آنچه تا روز قیامت واقع میشود باقی ماند.
گریه حضرت زهرا بر امام حسین
روایات نقل شده در این زمینه از حضرت زهرا (علیهاالسّلام) نیز, منحصر به گریه آن حضرت نمیباشد بلکه در بعضی از این روایات, تعابیر سوزناکتری مانند (شهقه) به کار رفته است که دلالت بر فریاد زدن حضرت زهرا در حین گریه میکند, و نیز بعضی از روایات دلالت بر نوحهسرایی آن بزرگوار میکند, که به روشنی و صراحت در روایت نقل شده است.
شهقه و گریه شدید حضرت زهرا
حدَّثنی محمّد بن عبدالله بن جعفر الحمیریُّ, عن ابیه, عن علیِّ بن محمّد بن سالم, عن محمّد بن خالد, عن عبدالله بن حمّاد البصریّ, عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الاصمّ قال: حدَّثنا الهَیْثم بن واقِد, عن عبدالملک بن مُقَرِّن, عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: اذا زرتم ابا عبدالله علیهالسلام فالزموا الصَّمْت الاّ مِن خیر, وانْ ملائکه اللَّیل والنَّهار من الحفظه تحضر الملائکه الّذین بالحائر, فتصافحهم فلا یجیبونهم مِن شدَّه البُکا فینتظرونهم حتّی تزول الشَّمس وحتّی ینوّر الفجر, ثمَّ یکلّمونهم ویسالونهم عن اشیا مِن امر السّما , فامّا ما بین هذین الوقتین فانّهم لا ینطقون, ولا یفترون عن البُکا والدُّعا , ولا یشغلونهم فی هذین الوقتین عن اصحابهم, فانّما شغلهم بکم اذا نطقتم.
قلت: جُعِلتُ فِداک وما الّذی یسالونهم عنه وایّهم یسال صاحبه؛ الحفظه او اهل الحائر؟ قال: اهل الحائر یسالون الحفظه, لانَّ اهل الحائر مِن الملائکه لا یَبرحون, والحفظه تنزل وتصعد, قلت: فما ترَی یسالونهم عنه؟ قال: انّهم یمرُّون اذا عرجوا باسماعیل صاحب الهَوا , فربّما وافقوا النَّبیَّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم وعنده فاطمه والحسن والحسین والائمّه مَن مضی منهم فیسالونهم عن اشیا , وعمّن حضر منکم الحائر, ویقولون: بَشّروهم بدعائکم, فتقول الحفظه: کیف نُبشِّرُهم وهم لا یَسمعون کلامنا؟ فیقولون لهم: بارکوا علیهم وادعوا لهم عنّا فهی البشاره منّا, فاذا انصرفوا فحُفّوهم باجْنِحَتکم حتّی یحسّوا مکانکم وانّا نستودِعهم الَّذی لا تضیع ودائعه؛
ولو یعلمون ما فی زیارته من الخیر ویعلم ذلک النّاس لاقتتلوا علی زیارته بالسّیوف, ولباعوا اموالهم فی اتیانه, وانَّ فاطمه (علیهاالسّلام) اذا نَظرتْ الیهم ومعها الفُ نبیٍّ والفُ صِدِّیقٍ والف شهیدٍ مِن الکَرُوبیّین الف الف یُسعدونها عَلی البُکا , وانّها لتشهق شَهْقَه فلا یبقی فی السّماوات ملک الاّ بکی رحمهً لصوتها, وما تسکن حتّی یاتیها النَّبیُّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فیقول: یابُنَیّه قد ابکیتِ اهل السَّماوات وشَغَلْتِهم عن التَّسبیح والتَّقدیس فکُفّی حتّی یقدّسوا, فانَّ الله بالغٌ امره, وانّها لتنظر الی مَن حضر منکم فتسال الله لهم مِن کلِّ خیر, ولا تزهدوا فی اتیانه! فانَّ الخیر فی اتیانه اکثر مِن ان یُحصی).
[13] جعفر بن محمد بن قولویه, الوفاه:368, کامل الزیارات, ج1, ص91, تحقیق:بهراد الجعفری, الناشر:مکتبه الصدوق.
وقتی به زیارت حضرت اباعبداللَّه (علیهالسّلام) رفتید در آنجا سکوت اختیار کرده و کلامی نگوئید مگر سخن نیک و خیر, زیرا فرشتگان شب و روز که از نگهبانان و حافظین هستند نزد فرشتگانی که در حائر حسینی میباشند آمده و با ایشان مصافحه کرده ولی ایشان از شدّت گریه و ناراحتی که دارند جواب آنها را نداده بناچار آنها صبر میکنند تا ظهر فردا برسد و صبح طلوع نماید سپس آنان با ایشان سخن گفته و راجع به امور آسمانی سؤالاتی را مطرح مینمایند ولی بین این دو
وقت (صبح و ظهر) ابدا صحبت نکرده و از گریستن و دعا نمودن کوتاهی نمیکنند و در این دو وقت آن فرشتگان نیز ایشان را از یارانشان منصرف و مشغول نمیکنند تنها وقتی شما سخن گفته و تکلم مینمائید ایشان مشغول و منصرف میگردند. راوی میگوید: محضر امام (علیهالسّلام) عرض کردم: فدایت شوم, چه چیزی را سؤال میکنند و کدامیک از دیگری میپرسد آیا فرشتگان نگهبان و حافظ از فرشتگان حائر سؤال میکنند یا بالعکس؟ حضرت فرمودند:
فرشتگان اهل حائر از حافظین و نگهبانان میپرسند, زیرا فرشتگان حائر از آنجا دور نشده و به جایی دیگر نمیروند ولی حافظین, و نگهبانان به زمین نزول کرده و از آن به آسمان صعود میکنند عرض کردم: نظر شما راجع به سؤال آنها چه بوده و میفرمائید از چه چیز سؤال میکنند؟ حضرت فرمودند: حافظین وقتی به آسمان عروج میکنند عبورشان به اسماعیل یعنی صاحب هوا میافتد و بسا با نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ملاقات کرده در حالی که نزد آن جناب حضرات فاطمه و حسن و حسین و ائمه (علیهمالسّلام) (مقصود حضرات ائمّه ماضی بوده نه امام حاضر (علیهالسلام)) حضور دارند پس فرشتگان از ایشان راجع به اشیائی چند و درباره آنان که از شما در حائر حاضر میشوند سؤالاتی میکنند؟
حضرات معصومین (علیهمالسّلام) در پاسخ سؤالاتشان میفرمایند:
زائرین را بشارت دهید و به دعائی که برای ایشان مینمائید مژده دهید.
فرشتگان حافظ عرض میکنند: چگونه به ایشان بشارت دهیم در حالی که صدای ما را نمیشنوند؟
حضرات معصومین (علیهمالسّلام) به ایشان میفرمایند: برای ایشان دعا کنید که برکات حقتعالی بر ایشان مداوم باشد و نیز از جانب ما ایشان را دعا نمایند و این خود بشارتی است از ما به ایشان و وقتی از زیارت برگشتند با بالهایتان ایشان را نوازش کنید, بطوری که شما را حسّ و درک نمایند و ما ایشان را به امانت نزد شما میسپاریم و امید است که این ودائع ضایع و تباه نشوند. و اگر خیر و برکتی که در زیارت آن جناب است مردم میدانستند قطعا و بهطور حتم در نائل شدن به زیارت آن حضرت با شمشیر با یکدیگر به مقاتله پرداخته و مالهای خود را فروخته و به زیارت آن جناب میرفتند.
و حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) هرگاه به ایشان (زائرین) نظر نمایند در حالی که با وی هزار پیغمبر و هزار صدّیق و هزار شهید از کروبین میباشند هزار هزار (یک میلیون) نفر آن حضرت را بر گریستن یاری و همراهی میکنند و آن حضرت چنان فریاد میزنند که هیچ فرشتهای در آسمانها باقی نمیماند مگر آنکه از صدای ایشان بگریه میافتد, و آن حضرت آرام نمیگیرند تا وقتی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نزد ایشان آمده و میفرمایند: دخترم, اهل آسمانها را به گریه انداختی و ایشان را از تسبیح و تقدیس حق تعالی بازداشتی, پس خودداری کن تا ایشان به تقدیس حقّ بپردازند چه آنکه امر و فرمان خدا بر همه چیز نافذ و روان میباشد. سپس امام (علیهالسّلام) فرمودند: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) به کسانی که از شما به زیارت سیّدالشّهدا روند نظر فرموده و از خداوند منّان برای ایشان هر خیر و خوبی را مسالت مینمایند, مبادا در رفتن, به زیارت آن جناب بیرغبت باشید چه آنکه خیری که در زیارت آن حضرت است بیشتر از آنست که بتوان احصا و شمارش نمود.
نوحهسرایی حضرت زهرا
امالی المفید النیسابوری ان زره النائحه رات فاطمه (علیهاالسّلام) فیما یریالنائم انها وقفت علی قبر الحسین تبکی وامرتها ان تنشد:
ایها العینان فیضا واستهلا لا تغیظا
وابکیا بالطف میتا ترک الصدر رضیضا
لم امرضه قتیلا لا ولا کان مریضا.
[14] ابن شهر آشوب, الوفاه:588 ه, مناقب آل ابی طالب, ج3, ص220, تحقیق:لجنه من اساتذه النجف الاشرف, الناشر:المطبعه الحیدریه.
شیخ جلیل محمّد بن شهرآشوب از (امالی) مفید نیشابوری نقل فرموده که (زره نوحهخوان) در خواب دید حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را که بر سر قبر حسین (علیهالسّلام) است و او را فرمان داد که حسین (علیهالسّلام) را بدین اشعار مرثیه کن:
ای دو چشمان و ای دو دیده من اشک بسیار از چشم و دیده اشکبار بریزید, زیاد گریه کنید, و به اشک کم اکتفا نکنید, و گریه کنید بر آن شهیدی که در زمین کربلا افتاده و سینهاش زیر سم اسبها شکسته شده است مریض نبود و از دار دنیا رفته است یعنی نه مریض از دنیا رفت بلکه او را کشتند.
نقل گریه حضرت زهرا از زبان امام صادق
حدَّثنی محمّد بن عبدالله, عن ابیه, عن علیِّ بن محمّد بن سالم, عن محمّد بن خالد, عن عبدالله بن حمّاد البَصریِّ, عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الاصمّ, عن عبدالله بن مُشکانَ, عن ابی بصیر (قال: کنت عند ابی عبدالله علیهالسلام (و) اُحدِّثه, فدخل علیه ابنُه فقال له: مَرْحباً, وضَمَه وقَبَّله, وقال: حَقَر اللهُ مَن حَقّرکم, وانتقم مِمَّن وَتَرکم, وخَذَلَ الله مَن خَذلکم, ولعن الله مَن قتلکم, وکان اللهُ لکم ولیّاً وحافظاً وناصراً, فقد طال بُکا النِّسا وبُکا الانبیا والصِّدّیقین والشّهدا وملائکه السَّما , ثمَّ بکی وقال: یا ابا بصیر اذا نظرتُ الی وُلْدِ الحسین اتانی ما لا املکه بما اُتی الی ابیهم والیهم, یا ابا بصیر انّ فاطمه (علیهاالسّلام) لتبکیه وتشهق, فتَزْفِر جهنَّم زَفْرَه لولا انَّ الخَزَنه یسمعون بُکا َها وقد استَعدُّوا لذلک مَخافه انْ یخرج منها عُنُق او یَشْرَردُخانها فیحرق اهل الارض فیَکْبَحونهاما دامَتْ باکیه, ویزجُرونها ویستوثِقون من ابوابها مَخافهً علی اهل الارض, فلا تَسْکنْ حتّی یسکن صوتُ فاطمه (علیهاالسّلام).
وانّ البِحار تَکاد انْ تَنْفَتِقفیدخل بعضها علی بعض, وما منها قَطرهٌ الاّ بها ملکٌ مُوَکّل, فاذا سمع الملک صوتَها اطفا نارها باجْنِحَته, وحبس بعضها علی بعض مخافهً علی الدُّنیا وما فیها ومَن علی الارض, فلا تزال الملائکه مُشفِقین یبکون لبکائِها, ویدعون الله ویتضرَّعون الیه, ویتضرَّع اهلُ العرش ومَن حَوله؛
وترتفع اصواتٌ مِن الملائکه بالتَّقدیس للهِ مَخافهً علی اهل الارض, ولو انّ صوتاً مِن اصواتهم یصل الی الارض لصَعِق اهلُ الارض وتقطّعتِ الجبالوزَلزلتِ الارض باهلها.
قلت: جُعِلتُ فداک انَّ هذا الامر عظیم! قال: غَیرُه اعظمُ منه ما لم تسمعه, ثمّ قال لی: یا ابا بصیر اما تحبُّ ان تکون فیمن یُسعد فاطمه (علیهاالسّلام)؟ فبکیت حین قالها فما قدرت علی النّطق, وما قدر (کذا) علی کلامی من البکا , ثمَّ قام الی المصلّی یدعو, فخرجت مِن عنده علی تلک الحال, فما انتفعت بطعام وما جا َنی النَّوم, واصبحت صائماً وَجِلاًحتّی اتیته, فلمّا رَایته قد سکن سکنتُ, وحمدتُ الله حیث لم تُنزل بی عُقوبه)
[15] ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسی بن قولویه القمی, الوفاه:367, کامل الزّیارات, ج1, ص85, تحقیق:بهراد الجعفری, الناشر:مکتبه الصدوق.
عبداللّه بن مسکان, از ابوبصیر نقل کرده که وی گفت:
محضر مبارک امام صادق (علیهالسّلام) بوده و برای آن جناب سخن میگفتم در این هنگام یکی از فرزندان حضرت داخل شد. امام (علیهالسّلام) به او فرمودند: بارک اللَّه و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند:
خدا ذلیل کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و انتقام کشد از آنان که به شما ظلم کنند, و خوار کند افرادی را که شما را خوار کنند, و لعنت کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و حافظ و ناصر شما باشد, زنان و انبیا و صدیقین و شهدا و فرشتگان آسمان بسیار بر شما گریستند, سپس آن حضرت گریسته و فرمودند:
ای ابوبصیر هرگاه به بچههای حضرت حسین (علیهالسّلام) مینگرم به واسطه مصیبت و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست.
ای ابوبصیر: فاطمه (علیهاالسّلام) بر آن حضرت گریست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فریادی کشید و جیغی زد که فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن, صدای گریه دوزخ را شنیدند و سریع آماده شدند آن را کنترل کنند زیرا خوف آن بود که از درون دوزخ آتش زبانه کشد یا دود آن بیرون رفته و اهل زمین را بسوزاند لذا تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند ولی در عین حال دوزخ ساکت و آرام نمیشود مگر صدای فاطمه (علیهاالسّلام) آرام گردد.
ای ابوبصیر دریاها نزدیک بود شکاف برداشته در نتیجه برخی در بعضی دیگر داخل شوند و قطرهای از آب دریاها نیست مگر آنکه فرشتهای بر آن موکّل است, لذا هر گاه فرشته موکّل بانک دریا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغیان را خاموش و ساکت میکند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر یک دیگر داخل و وارد شوند و این نیست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنیا و آنچه در آن و کسانی که بر روی زمین میباشند و پیوسته فرشتگان از روی شفقت و ترحّم به واسطه گریستن دریاها میگریند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زاری نموده و اهل عرش و اطراف آن نیز جملگی در تضرّع و ناله میباشند. صداهای فرشتگان بلند است که به خاطر خوف و هراس بر اهل زمین همواره حق تعالی را تقدیس و تنزیه مینمایند و اگر احیانا صدای آنها به زمین برسد اهل زمین به فریاد آمده و کوهها قطعه قطعه شده و زمین اهلش را میلرزاند.
ابوبصیر میگوید: محضر مبارک امام (علیهالسّلام) عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار عظیم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از این عظیمتر غیر آن, یعنی خبری که نشنیدهای میباشد. سپس فرمودند: ای ابوبصیر! دوست نداری در زمره کسانی باشی که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را کمک میکنند؟ ابوبصیر میگوید: وقتی امام (علیهالسّلام) این کلام را فرمودند بطوری که گریه به من دست داد که قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلویم را میفشرد که توانایی بر تکلّم نداشتم. سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشریف برده و به خواندن دعا پرداختند. پس از مجلس حضرت با چنین حالی بر خاسته و بیرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابیدم و صبح روز بعد را با حالی ترسان روزه گرفته تا آنکه محضر مبارکش دوباره مشرّف شدم پس وقتی آن جناب را ساکن و آرام دیدم من نیز آرام گرفتم و از اینکه عقوبت و بلائی بر من نازل نشده حق تعالی را حمد و ستایش نمودم.
گریه حضرت زهرا هنگام ولادت امام حسین
حدّثنا محمّد بن علیٍّ ماجیلویه رضیاللهعنه قال: حدّثنی عمّی محمّد بن ابی ـ القاسم, عن احمد بن ابی عبدالله البرقیُّ قال: حدّثنی محمّد بن علیٍّ القرشی قال: حدّثنی ابو الربیع الزهرانیُّ قال: حدّثنا جریرعن لیث بن ابی سلیم, عن مجاهد قال: قال ابن عبّاس: سمعت رسول الله صلیاللهعلیهوآله یقول: انَّ لله تبارک وتعالی ملکا یقال له: دردائیل کان له ستّه عشر الف جناح ما بین الجناح الی الجناح هوا والهوا کما بین السّما الی الارض, فجعل یوماً یقول فی نفسه: افوق ربّنا جلَّ جلاله شی ؟ فعلم الله تبارک وتعالی ما قال فزاده اجنحه مثلها فصار له اثنان وثلاثون الف جناح, ثمّ اوحی الله عزَّ وجلَّ الیه انَّ طر, فطار مقدار خمسین عاماً فلم ینل راس قائمه من قوام العرش, فلمّا علم الله عزَّ وجلَّ اتعابه اوحی الیه ایّها الملک عد الی مکانک فانا عظیم فوق کلِّ عظیم ولیس فوقی شی ولا اوصف بمکان فسلبه الله اجنحته ومقامه من صفوف الملائکه, فلمّا ولد الحسین بن علیّ (علیهماالسّلام) وکان مولده عشیه الخمیس لیله الجمعه اوحی الله عزَّ وجلَّ الیمالک خازن النّار انَّ اخمد النیران علی اهلها لکرامه مولود ولد لمحمّد, واوحی الی رضوان خازن الجنان انَّ زخرف الجنان وطیّبها لکرامه مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا, واوحی الله تبارک وتعالی الی حور العین تزّیّن وتزاورن لکرامه مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا, واوحی الله عزَّ وجلَّ الی الملائکه ان قوموا صفوفاً بالتسبیح والتحمید والتمجید والتکبیر لکرامه مولود ولد لمحمّد فی دار الدُّنیا, واوحی الله تبارک وتعالی الی جبرئیل علیهالسلام ان اهبط الی نبیّی محمّد فی الف قبیل والقبیل الف الف من الملائکه علی خیول بلق, مسرَّجه ملجّمه, علیها قباب الدُّرِّ والیاقوت, ومعهم ملائکه یقال لهم: الرُّوحانیّون, بایدیهم اطباق من نور ان هنّئوا محمّداً بمولود, واخبره یا جبرئیل انّی قد سمیته الحسین, وهنّئه وعزِّه وقل له: یا محمّد یقتله شرار امّتک علی شرار الدَّوابِّ, فویل للقاتل, وویل للسائق, وویل للقائد. قاتل الحسین انا منه بری وهو منّی بری لانّه لا یاتی یوم القیامه احد الّا وقاتل الحسین علیهالسلام اعظم جرما منه, قاتل الحسین یدخل النّار, یوم القیامه مع الّذین یزعمون انَّ مع الله الهاً آخر, والنار اشوق الی قاتل الحسین ممّن اطاع الله الی الجنّه.
قال: فبینا جبرئیل علیهالسلام یهبط من السّما الی الارض اذ مرَّ بدردائیل فقال له دردائیل: یا جبرئیل ما هذه اللّیله فی السّما هل قامت القیامه علی اهل الدُّنیا؟ قال: لا ولکن ولد لمحمّد مولود فی دار الدُّنیا وقد بعثنی الله عزَّ وجلَّ الیه لاهنّئه بمولوده فقال الملک: یا جبرئیل بالذی خلقک وخلقنی اذا هبطتَّ الی محمّد فاقرئه منّی السلام وقل له: بحق هذا المولود علیک الّا ما سالت ربّک ان یرضی عنی فیرد علیّ اجنحتی ومقامی من صفوف الملائکه فهبط جبرئیل علیهالسلام علی النبیِّ صلیاللهعلیهوآله فهنّاه کما امره الله عزَّ وجلَّ وعزَّاه فقال له النبیُّ صلیاللهعلیهوآله: تقتله امّتی؟ فقال له: نعم یا محمّد, فقال النبیّ صلیاللهعلیهوآله: ما هؤلا بامّتی انا بری منهم, والله عزَّ وجلَّ بری منهم, قال جبرئیل: وانا بری منهمیا محمّد, فدخل النبیُّ صلیاللهعلیهوآله علی فاطمه (علیهاالسّلام) فهّناها وعزَّاها فبکت فاطمه (علیهاالسّلام), وقالت: یا لیتنی لم الده, قاتل الحسین فی النّار, فقال النبیُّ صلیاللهعلیهوآله: وانا اشهد بذلک یا فاطمه ولکنّه لا یقتل حتّی یکون منه امام یکون منه الائمّه الهادیه بعده, ثمّ قال علیهالسلام: والائمّه بعدی الهادی علیّ, والمهتدی الحسن, والناصر الحسین, والمنصور علیّ بن الحسین, والشافع محمّد بن علیٍّ, والنفاع جعفر بن محمّد, والامین موسی ابن جعفر, والرِّضا علیُّ بن موسی, والفعّال محمّد بن علیٍّ, والمؤتمن علیُّ بن محمّد, والعلام الحسن بن علیّ, ومن یصلی خلفه عیسی بن مریم علیهالسلام القائم علیهالسلام.
فسکتت فاطمه (علیهاالسّلام) من البکا ثمَّ اخبر جبرئیل علیهالسلام النبیِّ صلیاللهعلیهوآله بقصّه الملک وما اصیب به, قال ابن عبّاس: فاخذ النبیُّ صلیاللهعلیهوآله الحسین علیهالسلام وهو ملفوف فی خرق من صوف فاشار به الی السّما , ثمّ قال: اللّهمّ بحقِّ هذا المولود علیک لا بل بحقک علیه وعلی جدِّه محمّد وابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب انَّ کان للحسین بن علیٍّ ابن فاطمه عندک قدرٌ فارض عن دردائیل وردَّ علیه احنجته ومقامه من صفوف الملائکه فاستجاب الله دعا ه وغفر للملکوردِّ علیه احنجته وردِّه الی صفوف الملائکه ) فالملک لا یعرف فی الجنّه الّا بان یقال: هذا مولی الحسین بن علیٍّ وابن فاطمه بنت رسول الله صلیاللهعلیهوآله.
[16] الشیخ الصدوق, الوفاه381, کمال الدّین و تمام النّعمه, ج1, ص282, تحقیق:علی اکبر الغفاری, الناشر:مؤسسه النشر الاسلامی.
ابنعباس گوید از رسول خدا شنیدم میفرمود برای خدای تبارک و تعالی فرشتهایست که دروئیل نام دارد شانزده هزار پر دارد که میان هر پری تا پر دیگری هوی است و هوی بهاندازه از آسمانست تا زمین یک روز پیش خود گفت آیا برتر از پروردگار ما جل جلاله چیزی هست؟ خدا گفته او را دانست و بهاندازهای که پر داشت به او پر و بال افزود و دارای سی و دو هزار بال گردید سپس خدای (عزّوجلّ) به او وحی کرد که بپر مقدار پنجاه سال پرید و به سر یکی از ستونهای عرش نرسید, چون خدا دانست که خسته شده به او وحی کرد ای ملک بجای خود برگرد من بزرگم بالاتر هر بزرگم و برتر از من چیزی نیست و مکانی ندارم, خدا پرهای او را گرفت مقام او را از صفوف ملائکه گرفت, چون حسین (علیهالسّلام) پسین پنجشنبه و شب جمعه بهدنیا آمد خدای (عزّوجلّ) به مالک خازن دوزخ وحی کرد دوزخ را خاموش کند بر اهل آن به برکت مولودی که برای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متولد شده و به رضوان خازن جنان وحی کرد بهشت را نگار ببندد و زینت کند و معطر سازد به برکت مولودی که به محمد در دار دنیا عطا کرده و خدای تبارک و تعالی به حوریان دستور داد زینت کنند و به دیدن یکدیگر روند به برکت مولودی که در دار دنیا به محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عطا شده و خدای (عزّوجلّ) به ملائکه وحی کرد با ذکر تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر صف بندند به برکت مولوی که در دنیا به محمد عطا شده و خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی کرد که با هزار فوج فرشته که هر فوجی هزار هزار باشند سوار بر اسبهای ابلق با زین و لجام که بر آنها قباب در و یاقوت باشد به همراه ملائکه روحانیون که طبقهای نور در دست دارند به زمین فرود شوند به محمد مبارک گویند بدین مولود و به او فرمود ای جبرئیل من نامش را حسین گذاشتم به او هم تهنیت بگو و هم تعزیت بگو به او بگو ای محمد بدترین امت تو سوار بر بدترین مرکوبها او را بکشند, وای بر کشنده, وای بر جلودار, وای بر راننده کشنده حسین, من از او بیزارم و او از من بیزار است, زیرا روز قیامت هیچکس در عرصه محشر نیامد مگر آنکه گناه کشنده حسین از او بیشتر باشد کشنده حسین در گروه مشرکین به دوزخ رود و جهنم به کشنده حسین مشتاقتر است از اشتیاق بندگان مطیع خدا به بهشت.
فرمود در این میان که جبرئیل به آسمان دنیا فرود میآید به دردائیل گذر کرد. دردائیل به او گفت ای جبرئیل این چه شبی است در آسمان آیا قیامت بر اهل دنیا بر پا شده فرمود نه ولی مولودی در دنیا به محمد عطا شده و خدا مرا فرستاده که به او مبارکباد گویم آن فرشته به جبرئیل گفت بحق خدائی که مرا و تو را آفریده چون به زمین رفتی سلام مرا به محمد برسان و بگو تو را بحق این مولود قسم میدهم که از پروردگارت (عزّوجلّ) بخواهی از من راضی شود و پرها و مقام مرا در میان صفوف ملائکه به من باز دهد, جبرئیل به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد چنانچه خدا دستور داده بود به او تهنیت گفت و تعزیت, پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود, امتم او را میکشند عرض کرد آری ای محمد, پیغمبر فرمود آنها امت من نیستند, من از آنها بیزارم و خدای (عزّوجلّ) از آنها بیزار است. جبرئیل گفت منهم از آنها بیزارم ای محمد.
پیغمبر نزد فاطمه (علیهالسّلام) آمد و او را تسلیت داد و تعزیت گفت فاطمه گریست و گفت کاش او را نزائیده بودم کشنده حسین در دوزخ است پیغمبر فرمودای فاطمه من بدان گواهم ولی ای فاطمه کشته نشود تا امامی از او بجا ماند که امامان هدایتکننده بعد از او باشند و سپس فرمود امامان بعد از من: الهادی علی, و المهتدی الحسن, و الناصر الحسین, و المقیور علی بن الحسین, و الشفاع محمد بن علی, و النفاع جعفر بن محمد, و الامین موسی بن جعفر و المؤتمن علی بن موسی, و الامام محمد بن علی, و الفعال علی بن محمد, و العلام الحسن بن علی, و کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز بخواند قائم (علیهالسلام), فاطمه از گریه خاموش شد, سپس جبرئیل داستان آن فرشته و گرفتاری او را به پیغمبر گزارش داد.
ابنعباس گوید پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حسین را در میان پارچه پشمی به دست گرفت و به طرف آسمان اشاره کرد و عرض کرد بار خدایا بحق این مولود بر تو نه بلکه بحق تو بر او و بر جدش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب اگر برای حسین بن علی (علیهالسّلام) زاده فاطمه پیش تو مقامی است از دردائیل راضی شو و پرها و مقام او را در صفوف ملائکه به او برگردان دعایش مستجاب شد و او را آمرزید و پرهایش را داد او را به صفوف ملائکه برگردانید آن فرشته در بهشت بآزاد کرده حسین بن علی و زاده فاطمه دختر رسول خدا معروف است.
عزای امام حسن برای امام حسین
در روایتی به نقل از شیخ صدوق (رضواناللهتعالیعلیه), حضرت امام حسن (علیهالسّلام) در لحظات پایانی عمر خویش, مصیبت وارده بر خویش را در مقابل مصیبتهای وارده بر حضرت اباعبدالله ناچیز شمرده و با حالتی حزین و اندوهناک آنچه بر حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) واقع میشود را به آن حضرت بیان میفرمایند:
حدثنا احمد بن هارون الفامی (رضی الله عنه), قال: حدثنا محمد بن عبدالله بن جعفر بن جامع الحمیری, قال: حدثنا ابی, عن احمد بن محمد بن یحیی, عن محمد بن سنان, عن المفضل بن عمر, عن الصادق جعفر بن محمد, عن ابیه, عن جده (علیهمالسّلام): ان الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) دخل یوما الی الحسن (علیهالسّلام), فلما نظر الیه بکی, فقال له: ما یبکیک یا ابا عبدالله؟ قال: ابکی لما یصنع بک. فقال له الحسن (علیهالسّلام): ان الذی یؤتی الی سم یدس الی فاقتل به, ولکن لا یوم کیومک یا ابا عبدالله, یزدلف الیک ثلاثون الف رجل, یدعون انهم من یدعون انهم من امه جدنا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وینتحلون الاسلام فیجتمعون علی قتلک وسفک دمک وانتهاک حرمتک وسبی ذراریک ونسائک وانتهاب ثقلک فعندها یحل الله ببنی امیه اللعنه وتمطر السما دما ورمادا ویبکی علیک کل شئ حتی الوحوش والحیتان فی البحار.
[17] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الامالی, ج1, ص177, چاپ اول, الناشر:تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه - مؤسسه البعثه –قم, 1417 ه. ق.
امام صادق (علیهالسّلام) از پدران بزرگوار خویش روایت کرده است که: روزی حسین بن علی (علیهالسّلام) به منزل برادرش حسن (علیهالسّلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد اشک از دیدگانش سرازیر گردید. حسن (علیهالسّلام) پرسید: " چرا گریه میکند؟ امام حسین (علیهالسّلام) فرمودند: " گریهام از ظلم و ستمهایی است که بر شما وارد میشود. " حسن (علیهالسّلام) فرمود: " ظلمی که بر من وارد خواهد شد, زهری است که در خفا و پنهانی به من مینوشانند و بدانوسیله مرا مسموم میگردانند و به قتل میرسانند, ولی " لا یوم کیومک یا ابا عبدالله " هیچ روزی را در عالم مانند روز شهادت تو نمیتوان یافت. زیرا سی هزار نفر که همه آنان ادعای اسلام و پیروی از امت جد ما محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مینمایند, دورت را میگیرند و برای کشتن و ریختن خون تو و هتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاع تو آماده میشوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را به بنیامیه متوجه میگرداند و آسمان خون میبارد و خاکستر میپاشد و همه چیز حتی حیوانات وحشی در صحراها و ماهیان در دریاها, در مصیبت تو خواهند گریست.
سفارش امام حسین به گریه برای خودشان
حدّثنی محمّد بن الحسن, عن محمّد بن الحسن الصّفّار, عن احمد بن محمّد بن عیسی, عن محمّد بن خالد البرقیِّ, عن ابان الاحمر, عن محمّد بن الحسین الخزَّاز, عن هارون بن خارجه, عن ابی عبدالله علیهالسلام... فقال: قال الحسین علیهالسلام: انا قتیل العَبرَه, لا یذکرنی مؤمن الاّ بکی).
[18] جعفر بن محمد بن قولویه, الوفاه:367, کامل الزیارات, ج1, ص200.
هارون بن خارجه, از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که ایشان فرمود: ... حضرت امام حسین (علیهالسّلام) فرمودند: من کشته اشک هستم, هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه میگرید...
گریه امام سجاد
از روایاتی که گریه و عزاداری امام سجاد (علیهالسّلام) را نقل کرده, به وضوح روشن میشود که نه تنها گریه و عزاداری, فرهنگی رایج نزد اهل بیت (علیهمالسّلام) بوده, بلکه اموری مانند استمرار گریه زیاد برای امام حسین (علیهالسلام), برگزاری مراسم عزا و اطعام و پوشیدن لباس مشکی در ایام عزای آن حضرت نیز امری مستحب بوده؛ تمامی این موارد از امام سجاد (علیهالسّلام) نقل شده است حتی ایشان به قدری برای پدر بزرگوارشان گریه کردند که یکی از پنج نفری شمرده شدهاند که در عالم زیاد گریه کردهاند.
پختن غذا برای مراسم عزاداری
وعن الحسن بن ظریف بن ناصح, عن ابیه, عن الحسین بن زید, عن عمرو بن علی بن الحسین قال: لما قتل الحسین بن علیّ (علیهالسّلام) لبس نسا بنیهاشم السواد والمسوح وکن لا یشتکین من حرّ ولا برد, وکان علی بن الحسین (علیهالسّلام) یعمل لهنّ الطعام للماتم.
[19] الشیخ الحر العاملی, الوفاه:1104, وسائل الشیعه, ج2, ص890.
وقتی حسین بن علی کشته شد زنان بنیهاشم لباس مشکی پوشیدند. از گرما و سرما شکایتی نداشتند. حضرت علی بن الحسین (علیهالسّلام) به علت اینکه آنان ماتم زده بودند برای ایشان غذا درست میکرد.
امام سجاد از بکاؤون خمسه
حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه قال: حدثنا محمد ابن الحسن الصفار قال: حدثنی العباس بن معروف, عن محمد بن سهل البحرانی یرفعه الی ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: البکاؤون خمسه: آدم, ویعقوب, ویوسف, وفاطمه بنت محمد, وعلی بن الحسین علیهم السلام. فاما آدم فبکی علی الجنه حتی صار فی خدیه امثال الاودیه, واما یعقوب فبکی علی یوسف حتی ذهب بصره, وحتی قیل له: " تالله تفتؤ تذکر یوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین " واما یوسف فبکی علی یعقوب حتی تاذی به اهل السجن فقالوا له: اما ان تبکی اللیل وتسکت بالنهار, واما ان تبکی النهار وتسکت باللیل, فصالحهم علی واحد منهما, اما فاطمه فبکت علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی تاذی بها اهل المدینه فقالوا لها: قد آذیتنا بکثره بکائک, فکانت تخرج الی المقابر - مقابر الشهدا - فتبکی حتی تقضی حاجتها ثم تنصرف, واما علی ابن الحسین فبکی علی الحسین (علیهالسّلام) عشرین سنه او اربعین سنه ما وضع بین یدیه طعام الا بکی حتی قال له مولی له: جعلت فداک یا ابن رسول الله انی اخاف علیک ان تکون من الهالکین, قال: " انما اشکو بثی وحزنی الی الله واعلم من الله مالا تعلمون " انی ما اذکر مصرع بنی فاطمه الا خنقتنی لذلک عبره.
[20] الشیخ الصدوق, الوفاه:381, الخصال, ج1, ص272, تحقیق:علی اکبر الغفاری, الناشر:جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه 1403.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند:
پنج کس بسیار گریهکننده بودند حضرت آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه زهرا دختر محمد و علی بن الحسین (علیهالسّلام) آدم برای بهشت بهاندازهای گریست که رد اشک چون رودخانه بر گونهاش در افتاد, یعقوب بهاندازهای بر یوسف خود گریست که دیدهاش رفت تا آنکه به او گفتند بخدا همیشه در یاد یوسف خود هستی تا آب شوی یا هلاک شوی یوسف از دوری یعقوب گریست تا زندانیان در آزار افتادند و به او گفتند یا شب گریه کن روز آرام باش یا روز گریه کن و شب آرام باش با آنها ساخت که در یکی از آنها بگرید, فاطمه زهرا برای رسول خدا گریست تا اهل مدینه در آزار افتادند و عرض کردند ما را از گریه خود آزار دادی, آن حضرت روزها از شهر بیرون میرفت بگورستان شهیدان و تا میخواست میگریست و سپس بر میگشت.
علی بن الحسین بیست تا چهل سال بر پدرش حسین گریست, هیچ خوراکی جلوش نمیگذاشتند جز آنکه میگریست تا آزاد کردهاش عرض کرد آقا من میترسم شما در شمار هالکان شمرده شوی, فرمود من از غم و اندوه خود بخدا شکوه میکنم, من چیزی میدانم که شما نمیدانید من هیچگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را بیاد نمیآورم جز آنکه گریه گلویم را میگیرد.
بیست سال گریه بر امام حسین
حدّثنی ابی رحمهالله عن جماعه مشایخی, عن سعد بن عبدالله, عن محمّد بن الحسین بن ابی الخطّاب, عن ابی داود المُسترق ـ عن بعض اصحابنا ـ عن ابی عبدالله علیهالسلام (قال: بکی علیُّ بن الحسین علی ابیه حسین بن علیٍّ صلوات الله علیهما عشرین سَنَه ـ او اربعین سَنَهـ, وما وضع بین یدیه طعاماً الاّ بکی علی الحسین حتّی قال له مولی له: جُعلتُ فِداک یا ابن رَسول الله انّی اخاف علیک ان تکون مِن الهالِکین, قال: (انَّما اشْکُو بَثِّی وَحُزْنی الی اللهِ واعْلمُ مِنَ اللهِ ما لا یَعْلَمُون), انّی لم اذکر مصرع بنی فاطمه الاّ خَنَقَتنی العَبرهلذلک.
[21] جعفر بن محمد بن قولویه, الوفاه:368, کامل الزیارات, ج1, ص114, تحقیق:بهراد الجعفری, الناشر:مکتبه الصدوق.
حضرت علی بن الحسین (صلواتاللَّهعلیهما) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائی نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین (علیهالسّلام) گریه میکردند تا جایی که غلام حضرت محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم ای پسر رسول خدا میترسم که شما هلاک شوید حضرت فرمودند: قالَ اِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی اِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بیاندازه او چیزی دانم که شما نمیدانید. سپس فرمودند: هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) را بیاد نمیآورم مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را میفشارد.
اندوه پایانناپذیر امام سجاد
حدَّثنی محمّد بن جعفر الرَّزَّاز, عن خاله محمّد بن الحسین بن ابی الخطّاب الزَّیّات, عن علیِّ بن اسباط, عن اسماعیلَ بن منصور ـ عن بعض اصحابنا ـ (قال: اشرف مولی لعلیِّ بن الحسین (علیهماالسّلام) وهو فی سقیفه له ساجدٌ یبکی, فقال له: یا مولای یا علیَّ بن الحسین اما آنَ لِحُزنک ان ینقضی؟ فرفع راسَه الیه وقال: ویلک ـ او ثَکَلَتکَ اُمُّک ـ(والله) لقد شکی یعقوبُ الی رَبّه فی اقلّ ممّا رایت حتّی قال: (یا اسَفی عَلی یُوسُفَ(4)), انّه فَقَدَ ابْناً واحِداً, وانا رَایت ابی وجماعه اهل بیتی یُذبَّحون حَولی, قال: وکان علیُّ بن الحسین (علیهماالسّلام) یمیل الی ولد عقیل, فقیل له: ما بالک تمیل الی بنی عَمّک هؤلا دون آل جعفر؟ فقال: انّی اذکر یومهم مع ابی عبدالله الحسین بن علیٍّ (علیهماالسّلام) فارقّ لهم)
[22] جعفر بن محمد بن قولویه, الوفاه:368, کامل الزیارات, ج1, ص115, تحقیق:بهراد الجعفری,, الناشر:مکتبه الصدوق.
غلام علی بن الحسین (علیهماالسّلام) به صفّه سر پوشیدهای که تعلّق به امام سجّاد (علیهالسّلام) داشت و آن جناب در آنجا پیوسته در حال سجود و گریه بودند نزدیک شد و به حضرت عرض نمود: ای آقای من, ای علی بن الحسین آیا وقت تمام شدن حزن و غصّه شما هنوز نرسیده؟ حضرت سر مبارک از زمین برداشته و متوجّه او شده و فرمودند:
وای بر تو یا فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند به خدا قسم حضرت یعقوب در حادثهای بس کمتر و واقعهای ناچیزتر از آنچه من دیدم شکایت به پروردگار نمود و اظهار کرد: یا اَسَفی عَلی یُوسُفَ (وا اسفا بر فراق یوسفم).
با اینکه ایشان تنها یک فرزندش را از دست داده بود ولی من دیدم که پدرم و جماعتی از اهل بیت من را در دور من سر بریدند راوی گفت: حضرت علی بن الحسین (علیهماالسّلام) به فرزندان عقیل میل و توجّه خاصّی داشتند. به حضرت عرض شد: چهطور به این بنی اعمامتان (اولاد عقیل) توجّه و تمایل دارید نه به آل و فرزندان جعفر؟ حضرت فرمودند:
یادم میآید از روزی که ایشان همراه ابیعبداللَّه الحسین (علیهالسّلام) به چه مصیبتهائی گرفتار شدند پس به حالشان رقّت میکنم.
گریه هنگام خوردن طعام
روی عن الصادق (علیهالسّلام) انه قال: ان زین العابدین (علیهالسّلام) بکی علی ابیه اربعین سنه صائما نهاره وقائما لیلهفاذا حضر الافطار وجا غلامه بطعامه وشرابه قیضعه بین یدیه فیقول کل یا مولای فیقول قتل ابن رسول الله صلی الله علیهواله وسلم جائعا, قتل ابن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم عطشانا, فلا یزال یکرر ذلک ویبکی حتی یبتل طعامه من دموعه ثم یمزج شرابه بدموعه فلم یزل کذلک حتی لحق بالله عز وجل.
[23] السید ابن طاووس الوفاه:664, اللهوف فی قتلی الطفوف, ج1, ص121, الناشر:انوار الهدی, قم, ایران (بی تا).
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که: زینالعابدین (علیهالسّلام) چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد, در حالی که روزها روزهدار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار میرسید, خدمتگزارش آب و غذا در برابر او مینهاد و میگفت: " آقا جان! میل فرمایید. " آن حضرت میفرمود: " چگونه غذا بخورم, در صورتی که فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشم, در صورتی که فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لب تشنه کشته شد؟ " و پیوسته این سخن را میگفت و میگریست, تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط میشد. همواره با این حال بود, تا از دنیا رفت.
گریه هنگام دیدن سر عمر بن سعد
ولما بعث المختار براس عمر بن سعد (علیه اللعنه) الیه وقال (لا تعلم احدا ما معک حتی یضع الغدا ) فدخل وقد وضعت المائده, فخر زین العابدین (علیهالسّلام) ساجدا وبکی واطال البکا ثم جلس, فقال: الحمد لله الذی ادرک لی بثاری قیل وفاتی.
[24] قطب الدین الراوندی, الوفاه:573, الدّعوات, ج1, ص162, تحقیق:مدرسه الامام المهدی, الناشر:مدرسه الامام المهدی (علیهالسّلام) قم.
زمانی که مختار سر عمر بن سعد ملعون را خدمت امام سجاد (علیهالسّلام)