پاورپوینت کالبدشکافي (تاريخ يونان)

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن پاورپوینت کالبدشکافي (تاريخ يونان) :


تشریح (تاریخ یونان)




تشریح یا کالبدشناسی علمی است که با جداکردن اعضای بدن به مطالعه و شناسایی آن می‌پردازد. شروع این علم از یونان باستان بوده است. فیلسوفان یونانی توجه ویژه‌ای به کالبدشناسی داشتند و به مطالعه و تشریح بدن انسان و حیوانات پرداختند.

فهرست مندرجات

1 - مقدمه
2 - کالبدشناسی فیلسوفان یونانی
2.1 - آناکساگوراس
2.2 - دیوگنس آپولونیایی
2.3 - بقراط
2.4 - دیوکلس‌ کاروستوسی
2.5 - کالبدشناسی تطبیقی ارسطو
2.6 - هروفیلوس
2.7 - اراسیستراتوس
2.8 - مارینوس
2.9 - روفوس افسوسی
2.10 - جالینوس‌
2.10.1 - آثار جالینوس
2.10.2 - دیدگاه پزشکان اسکندرانی
2.11 - نمسیوس
3 - پانویس
4 - منبع


مقدمه


در اشعار هُمری (سد 9ق‌م) دامن معلومات کالبدشناسی بسیار محدود و مشتمل بر 150 واژ فنی است. در این اشعار مرکز حرارت غریزی و جایگاه خرد (در یونانی: ) حجاب حاجز (دیافراگم) در نظر گرفته شده است

[1] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص55.

آلکمایون کرُتونایی (The Sacred Disease) (سد 6ق‌م), پدر پزشکی یونانی و بزرگ‌ترین پزشک یونانی پیش از بقراط, نخستین پزشکی بود که به کالبدشکافی دست زد, عصب بینایی را کشف کرد و در اجساد, عروق خالی را از سیاه‌رگ‌ها تشخیص داد.
وی نخستین کسی بود که دریافت مرکز فعالیت فکری, مغز است؛ دیدگاهی که بقراط و افلاطون و بعدها جالینوس و دیگران از آن پیروی کردند, اما امپدکلس, ارسطو و مشائین بار دیگر به دیدگاه بدویِ مرکزیت قلب بازگشتند.

[2] Burnet, J, Early Greek Philosophy, London, 1920, ج1, ص194.

[3] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص60-62.

[4] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص77.

[5] Lloyd, G E R,) Alcmaeon and the Early History of Dissection (, Sudhoffs Archive für Geschichte der Medizin und Naturwissenschaften, 1975, vol LIX, ج1, ص113-147.



کالبدشناسی فیلسوفان یونانی


در اینجا به برخی از فلاسفه یونانی که به کالبدشکافی و تشریح پرداخته‌اند, اشاره می کنیم:

آناکساگوراس


آناکساگوراس (499-428ق‌م), فیلسوف نامی یونانی, به کالبدشناسی جانوران پرداخت. مغز را شکافت و بطن‌های جانبی آن را تشخیص داد.

[6] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص86.

امپدکلس (492-432ق‌م) برخلاف آلکمایون قلب را جایگاه خرد دانست.

[7] Burnet, J, Early Greek Philosophy, London, 1920, ج1, ص194.

[8] Burnet, J, Early Greek Philosophy, London, 1920, ج1, ص201.

دموکریتوس (ح 460-370ق‌م) در زمین کالبدشناسی آفتاب‌پرست, و نیز فیزیولوژی حواس, تولید مثل و نبض پژوهش کرد.

[9] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص88.



دیوگنس آپولونیایی


دیوگنس آپولونیایی که به پیروی از آناکسیمنس هوا را عنصر نخستین پیدایش و دارای خواص عقلانی می‌دانست, توجهی ویژه به کالبدشناسی داشت و دربار دستگاه رگ‌ها ــ که به گمان او هوا را در بدن جابه‌جا می‌کرد ــ به پژوهش پرداخت. گزارش وی از شبک رگ‌ها, پس از توصیف سوئنسیس قبرسی, کهن‌ترین گزارش یونانی در این باره به شمار می‌رود. آرا دیوگنس بر یکی از آثار برجست مجموع بقراطی در زمین کالبدشناسـی قلب (فی هیئه القلب) تأثیر داشته است.

[10] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص82.

[11] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص96.



بقراط


به گفتـ جـالینـوس, خانـدان آسکلپیادس ــ که با تاریـخ نیمه‌افسانه‌ای پزشکی یونان پیوند دارند و بقراط (ه‌ ‌م) را آخرین پزشک نامدار آن خاندان شمرده‌اند ــ پسران خود را از کودکی به کار تشریح می‌گماشته‌اند.

[12] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص149.

از میان آثار اصیل بقراط, هیچ‌یک به تشریح اختصاص ندارد, اما وی در رسال (دربار بیماری مقدس (The Sacred Disease)) (صرع), با توجه به این‌که مغز را مرکز فعالیت فکری می‌دانست, بر خلاف دیدگاه رایج در آن روزگار صرع را نه یک بیماری قلبی یا مربوط به حجاب حاجز, که عارضه‌ای مغزی به شمار آورد. این رساله همچنین اطلاعات کالبدشناختی درخور توجهی دارد.

[13] Jones, W H S, tr (works of) Hippocrates, Cambridge etc, 1967, ج2, ص133.

[14] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص98.

[15] Burnet, J, Early Greek Philosophy, London, 1920, ج1, ص194.



نظری قرار داشتن مرکز خردورزی در مغز در کنار نظری برخـی فلاسفه ــ که بر اسـاس آن هوا عنصر اساسی خرد بود ــ تأثیری شگرف در دیدگاه پزشکان در خصوص بیماری‌های مغزی ـ روانی و به‌ویژه صرع داشت.

[16] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص92-93.

همچنین جالینوس, در رد نظرات یکی از پیروان اراسیستراتوس, اطلاعات بقراط در زمین تشریح را که در آثار مختلف وی پراکنده بود, در کتابی‌دارای 5 مقاله گرد آورد. این کتاب را ایوب رهاوی و سپس حنین بن اسحاق از یونانی به سریانی ترجمه کردند و حبیش نیز ترجم دوم را با عنوان کتاب فی علم بقراط بالتشریح به عربی درآورد.

[17] حنین بن اسحاق, رساله الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس, شم‌27, به کوشش برگشترسر (نک‌: مل‌, برگشترسر).



دیـوکلس‌ کاروستوسی


دیوکلس‌ کاروستوسی (فعـال در اواخر سد 4 ق‌م در آتن) ــ چنان‌که جالینوس گوید ــ نخستین پزشکی بود که اثری با عنوان (دربار تشریح ( )) نوشت. وی همچنین به تشریح حیوانات (از جمله کالبدشکافی زهدان قاطر) پرداخت. او دریافت که هر دو جنس نر و ماده در ایجاد تخمک برای تشکیل جنین دخیل‌اند.
جنین انسان در 27 و 40 روزگی را توصیف کرد و با تشریح جانوران به توصیف جفت جنین پرداخت.

[18] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص161-164.

[19] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص121.

[20] Dannenfeldt, K H, Diocles of Carystus, Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, 1971, vol IV, ج1, ص106.

گویا مسلمانان به آثار وی دسترسی نداشته‌اند و استناد آنان به (دیوقلس) شاید به واسط آثار دیگر پزشکان یونانی بوده است.

[21] GAS, ج3, ص51.

از رسال دیوکلس تنها قطعاتی کوتاه و پراکنده در دست است.

کهن‌ترین تک‌نگاری موجود که عنوان (در تشریح) را برخود دارد, یکی از آثار مجموع موسوم به (آثار بقراطی) است که اتفاقاً دیوکلس را گردآورند کهن‌ترین رسائل آن مجموعه می‌دانند (قاعدتاً بعد از وی نیز آثاری به این مجموعه افزوده شد).
این رسال بسیار کوتاه که احتمالاً در میان سد 4ق‌م و اندکی پس از رسال دیوکلس نوشته شده, گزارشی است مجمل از آگاهی‌های پزشکان یونانی آن روزگار دربار تشریح.

رسال دیگری از همین مجموعه با عنوان (دربار قلب), اندکی پس از رسال تشریح, اما به مراتب استادانه‌تر از آن نوشته شده است. در این رساله, برخلاف نظر بقراط و همگام با دیدگاه ارسطو, قلب مرکز خرد و گرمای غریزی بدن به شمار آمده است.

[22] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص96.

[23] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص120.

ابن‌ابی‌اصیبعه آن‌را با عنوان فی هیئه القلب در شمار آثاری که در انتساب آن‌ها به بقراط تردید وجود دارد, یاد کرده است.

[24] ابن‌ابی‌اصیبعه, احمد, عیون الانبا , ج1, ص423, به کوشش آوگوست مولر, قاهره, 1299ق.

در اثر بقراطی (دربار شکستگی‌ها و دررفتگی‌ها) که بیش‌تر به جراحی اختصاص دارد, فصل مهمی نیز دربار تشریح بدن انسان آمده است. این اثر در سد 4ق‌م تألیف شده, و دیوکلس آن را می‌شناخته, اما تا اواخر این سده نکاتی به آن اضافه شده است.

[25] Littré, E, introd and tr Oeuvres complètes d"Hippocrate, Paris, 1841, vol III, ج3, ص399-402.

[26] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص119.



کالبدشناسی تطبیقی ارسطو


ارسطو را باید پایه‌گذار کالبدشناسی تطبیقی به شمار آورد. بسیاری از توصیف‌های وی در این باره, ستودنی است.

[27] Littré, E, introd and tr Oeuvres complètes d"Hippocrate, Paris, 1841, vol III, ج1, ص28.

دیوگنس لائرتیوس (کتاب V, بند 25) دو کتاب مستقل در کالبدشکافی به وی نسبت می‌دهد و خود ارسطو نیز در 7 اثر خود نزدیک به 20 بار به دو اثر خود ــ یکی در کالبدشکافی و دیگـری در کالبد‌شناسـی ــ استناد می‌کند.
معلومات وی در کالبدشناسی (حیوانات) بسیار برتر از استادش افلاطون بود, اما آگاهی وی از کالبدشناسی داخلی بدن انسان بسیار اندک و به‌ویژه نظرش دربار ساختار قلب عاری از هرگونه دقت بود.

[28] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص150.

[29] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص169-170.



وی برخلاف دیدگاه آلکمـایون ــ کـه بقراط و افلاطـون نیز آن را پذیرفتـه بودند ــ قلب را مرکز خرد می‌دانست. به نظر وی تنها کارکرد مغز آن بود که با تراوش بلغم, قلب را خنک سازد و آن را از داغ شدن بازدارد. او به شباهت میان شبک سرخ‌رگ‌ها و سیاه‌رگ‌ها پی برد, اما در شناخت تفاوت میان سرخ‌رگ و سیاه‌رگ درماند. وی می‌پنداشت که در سرخ‌رگ‌ها باد جریان دارد و نه خون. همین دیدگاه موجب شد که گردش خون با تأخیری شگفت کشف شود.

[30] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص61.

[31] Burnet, J, Early Greek Philosophy, London, 1920, ج1, ص194.

[32] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص128-129.

[33] Balme, D M, Aristotle: Natural History and Zoology, Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, 1970, vol I, ج1, ص264-265.

[34] Wilson, L G, Aristotle: Anathomy and Physiology , Dictionary of Scientific Biography, ed Ch C Gillispie, New York, 1970, vol I, ج1, ص266-267.

شگفت آن‌که تئوفراستوس, بر خلاف استادش ارسطو, در زمین جایگاه خرد, آشکارا از دیدگاه آلکمایون پیروی کرد.

[35] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص126.

[36] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص143.



به گفت جالینوس, پراکساگوراس کوسی (ز ح340ق‌م) علاق اندکی به تشریح از خود نشان می‌داد. جالینوس از دیدگاه وی مبتنی بر آن‌که قلب مرکز خرد, احساسات و روح است, انتقاد می‌کرد و برآن بود که پراکساگوراس بی‌آنکه به کالبدشکافی بپردازد, چنین عقیده‌ای را ابراز کرده است.

[37] Longrigg, J, Greek Rational Medicine: Philosophy and Medicine from Alcmaeon to the Alexandrians, London/New York, 1993, ج1, ص128.

‌ از نظر وی تفاوت مهم میان سیاه‌رگها و سرخ‌رگها آن بود که در اولی خون, و در دیگری تنها هوا جاری است. شاگردش مِنِسیتئوس (احتمالاً همان پزشکی که ابن‌ابی‌اصیبعه

[38] ابن‌ابی‌اصیبعه, احمد, عیون الانبا , ج1, ص58, به کوشش آوگوست مولر, قاهره, 1299ق.

[39] ابن‌ابی‌اصیبعه, احمد, عیون الانبا , ج1, ص34, به کوشش آوگوست مولر, قاهره, 1299ق.

او را مثیناوس القدیم و موسیاوس المعروف بالمقسِّم للطب نامیده است) نیز به پژوهش دربار تشریح جانوارن پرداخت.

[40] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص146.

[41] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص126.



هروفیلوس


هروفیلوس (فعال در اواخر سد 4ق‌م)

[42] عبادی, حنین بن اسحاق, رساله الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس, شم‌45, به کوشش برگشترسر (نک‌ : مل‌, برگشترسر).

ــ کـه در اسکندریه نـوپـا فعـالیـت مـی‌کـرد ــ بزرگ‌ترین کالبدشناس دنیای باستان و بنیان‌گذار کالبد‌شناسی به صورت یک نظام علمی بود. به گفت جالینوس وی نخستین کسی بود که (آشکارا) به تشریح انسان پرداخت.

او مشاهدات تازه و درستی در این رشته به انجام رساند و در پیشرفت این فن و دقیق‌تر شدن واژگان آن مؤثر بود. از جمله مشاهدات کالبد‌شناسی وی اینهاست: توصیف جز به جز مغز (بخشی از مغز را به نام وی نامیده‌اند), تمیز میان تاندون‌ها و اعصاب‌, شناخت کار اعصاب‌, توصیف خوبی از اعصاب بینایی چشم‌ (از جمله شبکیه), توصیف بسیار بهتری از دستگاه عروقی‌, توصیف دقیق کبد, غدد بزاقی, لوزالمعده‌, اندام‌های تناسلی‌, تمایز آشکار میـان سرخ‌رگها و سیاه‌رگها و اشاره به این نکته که سرخ‌رگها 6 بار ضخیم‌تر از سیاه‌رگها هستند. وی بر خلاف ارسطو تأکید کرد که در سرخ‌رگها خون جاری است نه هوا, و تنها پس از مرگ باز و خالی می‌شوند.

[43] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص159.



اراسیستراتوس


اراسیستراتوس (ز 304 ق‌م) کالبدشناس نامی یونانی را می‌توان از بنیان‌گذاران آسیب‌شناسی تطبیقی و نیز بنیان‌گذار کالبد‌شناسی آسیب‌شناسانه نامید. او افزون بر تشریح انسان, به تشریح حیوانات زنده نیز پرداخت. وی توصیف هروفیلوس از مغز را بهبود بخشید و مخ و مخچه را به دقت از یکدیگر تمیز داد.

[44] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص159-160.

مسلمانان به واسط کتابی‌که جالینوس دربار دانش کالبد‌شناسی وی نوشته بود, با دیدگاه‌های او در این زمینه آشنایی داشتند.

جالینوس در این اثر, پس از ذکر آرا اراسیستراتوس, دربار درستی و نادرستی آن‌ها به داوری پرداخته است. این کتاب را حنین از یونانی به سریانی ترجمه و تلخیص کرد و حبیش نیز این تلخیص را با عنوان کتاب فی علم اراسسطراطس

[45] ابن‌ندیم, محمد بن اسحاق, الفهرست, ج1, ص290, ارسطوطالیس, به کوشش فلوگل, لایپزیگ, 1871-1872م.

فی التشریح به عربی برگرداند.

[46] عبادی, حنین بن اسحاق, رساله الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس, شم‌28, به کوشش برگشترسر (نک‌: مل‌, برگشترسر).



مارینوس


مارینوس, کالبدشناس اسکندرانی, بر اساس مشاهدات خود, رسال جامعی در 20 مقاله نوشت. دیدگاه‌های مارینوس, بر جالینوس که او را بسیار می‌ستود, تأثیر مهمی داشت. جالینوس نـزد دو تـن از شاگـردان کوئینتوس ــ شاگرد مارینـوس ــ به نام‌های ساتوروس و نومیسیانوس و نیز شاگرد این یک به نام پِلُپْس کالبدشناسی آموخت.

آثار مارینوس و شاگردانش از میان رفته, و تنها به واسط تلخیصی که جالینوس از کتاب مارینوس فراهم آورده است, از مضمون آن آگاهی داریم.

[47] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص281.

حنین از این اختصار با عنوان فی اختصار کتاب مارینس فی التشریح در 4 مقاله یاد کرده, و افزوده که هیچ نشانه‌ای از این اثر به دست نیاورده است, اما جالینوس در فهرست آثار خود (فینکس) به شمار مقالاتی که از مارینوس تلخیص کرده, و نیز محتوای آن‌ها اشاره کرده است.

[48] عبادی, حنین بن اسحاق, رساله الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس, شم‌22, به کوشش برگشترسر (نک‌: مل‌, برگشترسر).

[49] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص281.



روفوس افسوسی


روفوس افسوسی کالبد‌شناس برجسته‌ای بود که پژوهش‌های وسیع وی دربار مباحث مختلف تشریح از آثار هروفیلوس و اراسیستراتوس تأثیر بسیار گرفته بود. وی دربار تشریح میمون‌ها و خوک‌ها پژوهشی استادانه داشت, به تفاوت میان اعصاب حسی و حرکتی پی برد, ساختمان چشم را بهتر از پیشینیان خود توضیح داد, برای نخستین بار صلیب بصری را توصیف نمود و از عدسی چشم با عنوان جسمی عدس‌مانند یاد کرد که کهن‌ترین اشاره به شکل واقعی عدسی چشم به شمار می‌رود.

مهم‌ترین نوشت موجود او رساله‌ای مقدماتی در تشریح است که کهن‌ترین فهرست اصطلاحات این فن را دربر دارد. در رسال دیگر وی در تشریح انسان برای نخستین بار کبد به صورت عضوی دارای 5 بخش توصیف شده است. در رسال خود دربار نبض, این ضربان را به درستی به انقباض قلب و نه انبساط آن نسبت داده است.

[50] Sarton, G, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927, ج1, ص281-282.

حنین شاید به واسط پژوهش‌های روفوس دربار کالبد‌شناسی چشم, کتاب فی تشریح العین را که به نظر وی به غلط به جالینوس منسوب است, از آن روفوس یا پزشکی فروتر از او دانسته است.

[51] عبادی, حنین بن اسحاق, رساله الی علی بن یحیی فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس, شم‌35, به کوشش برگشترسر (نک‌: مل‌, برگشترسر).



جالینوس‌


جالینوس‌ (129-199م) بسیاری از حیوانات‌, ولی شمار معدودی از اجساد انسانی را کالبدشکافی کرد و در زمین کالبدشناسی‌, وظایف اعضای بدن, جنین‌شناسی‌ و آسیب‌شناسی نکات بسیاری را کشف کرد. از جمله چگونگی کار تنفس و نبض

لینک کمکی