بخشی از متن پاورپوینت قيامهاي واليان بني اميه :
پاورپوینت قيامهاي واليان بني اميه
از جمله مسائلی که در حکومت ظالمانه بنیامیه حائز اهمیت است و در انقراض بنیامیه جایگاه مهم و ویژهای دارد شورشهای متعددی بود که از دل این دولت ایجاد گشت, به این معنا که برخی رجال سیاسی در این دولت بر علیه حاکمان زمان خود دست به قیام زدند که از آن جمله میتوان به شورشهای عبدالرحمن بن اشعث و موسی بن عبدالله خازمی و زنگیان و سایر موارد اشاره کرد.
فهرست مندرجات
1 - قیام عبدالرحمن بن اشعث2 - آغاز نبرد ابن اشعث و حجاج
3 - نبرد دیر جماجم و پایان کار
4 - موسی بن عبدالله خازمی
5 - ورود موسی بن عبدالله به ترمذ
6 - جنگهای موسی با والیان اموی
7 - جنگ موسی با ثابت و حریث
8 - جنگ موسی و مفضل
9 - پانویس
10 - منبع
قیام عبدالرحمن بن اشعث
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قیس بن معدی کرب اشج کندی ازدی کوفی از جمله رجال سیاسی و نظامیحکومت بنی امیه بود و پستهای مختلفی را بر عهده داشت که از جمله حکومت سیستان از طرف حجاج بن یوسف به وی سپرده شده بود؛
[1] مسعودی, ابو الحسن علی بن الحسین, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج2, ص134.
اما حقیقت امر این بود که عبدالرحمن قبل از عزیمت به ماموریت جدید, همانند بسیاری از اشراف کوفه, قصد شورش بر علیه حجاج را در سر داشت و منتظر فرصت مناسبی میگشت. با این که حجاج همیشه به ابن اشعث در ظاهر احترام میگذاشت؛[2] دینوری, ابن قتیبه, امامت و سیاست (تاریخ خلفا ), ترجمه سید ناصر طباطبایی, ص260.
ولی کینه میان حجاج و ابن اشعث به اندازهای بود که حجاج گفته بود که هر وقت به این مرد نگاه میکنم دلم میخواهد گردن او را بزنم؛[3] دینوری, ابوحنیفه, احمد بن داود, اخبار الطوال, ترجمه محمود مهدوی دامغانی, ص360.
لذا حجاج برای دور کردن او از مقر حکومتش, او را به سیستان فرستاد و برای سامان دادن به منطقه نیز به کمک و جسارت ابن اشعث نیازمند بود که در جای خود به آن پرداخته شده است.عبدالرحمن بن اشعث با سپاهی باشکوه و قدرتمند به سیستان دست پیدا کرد و بسیار سریع شورشیان را از معرکه به در نمود که از جمله آن میتوان به رتیل و یارانش اشاره نمود. اما به سبب فرا رسیدن زمستان و یخبندان, ابن اشعث نامهای برای حجاج نوشت و در آن توقف نبرد را خواستار شد؛ ولی حجاج که قبل از رسیدن نامه, سپاهی به فرماندهی صباح بن محمد بن اشعث برادر عبدالرحمن به سیستان فرستاده بود نامهای با مضامینی تند و توهین آمیز به ابن اشعث نوشت. عبدالرحمن نیز با یارانش مشورت کرد و به این نتیجه رسید که از حجاج اطاعت نکند
[4] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3679.
و بعد از آن چند نامه بین این دو رد و بدل گردید؛ اما در هر نامهای که حجاج میفرستاد مطالبی پر از توهین و تهدید را در برداشت و حتی او را ناتوان شمرد و از دست او به خشم آمد[5] مسعودی, ابو الحسن علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ص293.
و این باعث شد که کنیه دیرینهای که بین حجاج و ابن اشعث بود بیشتر گردد و ابن اشعث را به گشودن جبهه تازهای بر ضد حجاج برانگیزاند و در مدتی کوتاه, بزرگان سپاه و سربازانش را به جنگ با حجاج بسیج کرد. غیر از این کینه شخصی میان حجاج و ابن اشعث, عوامل دیگری نیز در برپایی این جنگ ذکر گردیده است که از عمده دلایل این شورش, دشمنی مردم با بنی امیه و به ویژه حجاج بود. فشار حجاج بر نومسلمانان و فرستادن مردم عراق به دورترین نقاط برای جنگهای طولانی[6] ولهاوزن, ژولیوس, تاریخ الدوله العربیه, ترجمه بالعربی حسین مونس, ص225.
دلایل دیگری برای شورش بود. گفته شده که اکثر کسانی که علیه حجاج شورش کردند فقها , جنگجویان بصره و موالی بودند.[7] ابن عبدربه, العقد الفرید, شرح از امین, احمد الزین, الابیاری, ج3, ص364.
از جمله کسانی که ابن اشعث را همراهی نمودند شعبی, سعید بن جبیر, ابن القریه, ابن ابیلیلی, سوید بن غفله, جابر جعفی, ابواسحق سبیعی, ابوعبیده بن عبدالله بن مسعود, و اعشی همدانی بودند.[8] مقدسی, مطهر بن طاهر, آفرینش و تاریخ, ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی, ج2, ص921.
در کتاب الطبقات الکبری نام بسیاری از افراد معروفی که در سپاه ابن اشعث بودند, ذکر شده است.[9] ابن سعد, محمد بن سعد کاتب, الطبقات الکبری, ترجمه محمود مهدوی دامغانی, ج6 و 7.
از جمله موضوعاتی که باعث جمع شدن یارانش به دور او شدند این بود که وی خود را ناصر المومنین نامید و بین مردم نیز شایعه شد که وی همان مرد قحطانی است که یمانیان انتظار او را میکشند و خود وی نیز از این نسبت بدش نیامده بود, چرا که وقتی به او اشکال کردند که نام قحطانی موعود سه حرفی است او نیز در جواب گفت که نامش عبد است و الرحمن جز نامش نیست.
[10] مسعودی, ابو الحسن علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ص293.
آغاز نبرد ابن اشعث و حجاج
در سال هشتاد و یک هجری ابن اشعث با نیروهای خود برای جنگ با حجاج عازم بصره شد و آنچه از ابن اثیر نقل شده, سپاه او بالغ بر یکصد و پنجاه و سه هزار نفر بوده که شامل سی و سه هزار سواره و یکصد و بیست هزار پیاده نظام بوده است. قبل از ورود به کوفه, ابن اشعث با مهلب بن ابی صفره که حکومت خراسان را بر عهده داشت و از مخالفان سرسخت حجاج به شمار میرفت مکاتباتی انجام داد و از وی در این نبرد و خلع عبدالملک کمک و یاری طلبید اما به جهت اختلافات قبیلهای بین این دو و همینطور مخالفت مهلب از کشته شدن مسلمانان, پاسخی منفی به ابن اشعث داد و در این نبرد او را یاری ننمود و نامه ارسالی ابن اشعث را برای حجاج فرستاد.
[11] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3669.
با ورود ابن اشعث و یارانش به هر شهری, بر نیروهای وی افزوده میشد و مردم دسته دسته به او میپیوستند.
[12] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3685.
شاعری در این باره میگوید: (ابن اشعث پادشاهان را خلع کرد و بزرگان و اقوام زیر لوای او آمدند)[13] مسعودی, ابو الحسن علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج2, ص135.
که نشان از پیوستن افراد زیادی به او است. اما آن چه مسلم است حضور تعداد زیادی از موالی در این قیام بوده است. حجاج با شنیدن این اخبار شدیدا خطر را احساس کرد و پیشنهاد مهلب را که در نامه خود به حجاج ذکر کرده بود که با تمام قوا از دو شهر کوفه و بصره محافظت نماید نادیده گرفت و در بصره ماند[14] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3684.
و از خلیفه خواستار ارسال نیروی کمکی شد.نخستین نبرد این دو سپاه در اهواز بود که با پیروزی ابن اشعث به پایان رسید
[15] یعقوبی, احمد بن ابی یعقوب, تاریخ یعقوبی, ترجمه محمد ابراهیم آیتی, ج2, ص229.
حجاج نیز به بصره عقب نشینی کرد.[16] مقدسی, مطهر بن طاهر, آفرینش و تاریخ, ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی, ج2, ص921.
بعد از آن سپاهی به فرماندهی عبدالله بن ابان حارثی و عطیه بن عمرو عنبری به بصره حمله کرد و این حادثه در ماه ذی حجه سال هشتاد و یک رخ داد و در آخر همین ماه سپاه حجاج با وجود کندن خندق در اطراف شهر, شکست خورد و سپاه شورشی وارد شهر گردید[17] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3687.
و حجاج و یارانش از شهر خارج شده و در کنار زاویه اردو زدند این سپاه به سبب شکست و ناامیدی نیروها و همینطور کمبود آذوقه و فقدان بودجه مشکلات فراوانی داشت که باعث ضعف سپاه گردید. در طرف دیگر نیز سپاه ابن اشعث وضعیت بهتری نداشت و بیشتر نیروهایش با دیدن خانوادههای خود بعد از مدتی طولانی به سرای خود بازگشتند و دیگر به اردو ملحق نشدند و به ندای ابن اشعث لبیک نگفتند[18] شباب, خلیفه بن خیاط, تاریخ, به کوشش سهیل زکار, بغداد, سال 1967, ج1, ص363.
و بدین ترتیب سپاه ابن اشعث نیز با ضعف روبرو شد و لذا تا مدتها نبرد جدی بین این دو لشکر رخ نداد.مدتی بعد ابن اشعث تصمیم گرفت که کوفه را به دست آورد, لذا در ماه محرم سپاه را به عبدالرحمن بن عباس بن ربیعه بن حارث سپرد و خود با لشکری به کوفه عزیمت نمود
[19] ابن اثیر, کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران, ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی, ج13, ص71.
و به جنگ پرداخت و در اواخر محرم سال هشتاد و دو سپاه عبدالرحمن شکست خورد[20] یعقوبی, احمد بن ابی یعقوب, تاریخ یعقوبی, ترجمه محمد ابراهیم آیتی, ج2, ص230.
و با این تفاصیل کوفه و بصره از اشغال یاران ابن اشعث خارج شد, حتی گفته شده که در جنگ زاویه حجاج یازده هزار نفر از یاران ابن اشعث را کشت؛[21] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3737.
ولی با این وجود مردم از ابن اشعث حمایت کردند و دوباره سپاهی عظیم که در برخی منابع دویست هزار نفر تخمین زده شد دور ابن اشعث جمع شدند و او را حمایت کردند.[22] ابن اثیر, علی بن ابی الکرم, کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران, ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی, ج13, ص73.
در طرف مقابل حجاج بار دیگر از عبدالملک کمک خواست اما خلیفه فهمیده بود که این سپاه به این راحتی قابل شکست نیست لذا پیشنهادهای پیشین ابن اشعث را مبنی بر عزل حجاج و اجرای مساوات بین عراق و شام پذیرفت و لذا فرزندش عبدالله را برای مذاکره با ابن اشعث و ایجاد صلح به عراق اعزام نمود و حتی به ابن اشعث پیشنهاد داد که در هر شهری از عراق که میخواهد برود و به شرط آن که عبدالملک خلیفه باشد, حاکم آنجا گردد.[23] دینوری, ابن قتیبه, امامت و سیاست (تاریخ خلفا ), ترجمه سید ناصر طباطبایی, ص190.
عبدالله به همراه سپاهی به عراق رفت تا اگر صلح بین آنان منعقد نگردید به کمک سپاه حجاج برود تا ابن اشعث و یارانش را شکست دهد.نبرد دیر جماجم و پایان کار
حجاج نیز در دیر قرّه که نزدیک کوفه بود اردو زد و مواد غذایی مورد نیاز سپاه را از روستاهای فلوجه جبراً تامین نمود.
[24] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3692.
ابن اشعث نیز در کنار دیر قره و دیر جماجم اردو زد و در ربیع الاول سال هشتاد و دو در منطقه دیر جماجم جنگ در گرفت, البته ابن اثیر زمان وقوع این جنگ را ماه شعبان ذکر میکند.[25] ابن اثیر, کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران, ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی, ج13, ص73.
به سبب وقوع این جنگ در این منطقه, نام جنگ دیر جماجم به این نبرد داده شد. با ورود سپاهیان شامی, از یک سو حجاج مخالف مذاکره و ایجاد صلح بود و لذا به عبدالملک نامه فرستاد و از او خواست که این کار را انجام ندهد و از طرفی با وجود رضایت ابن اشعث مبنی بر ایجاد صلح, قرا و اشراف, صلحدوستی عبدالملک را دلیل بر ناتوانی و عجز او دانسته و خواستار ادامه جنگ بر علیه خلیفه و حجاج بودند و لذا جنگ بر ضد حکومت بنی امیه ادامه پیدا کرد. تعداد سپاه شورشیان بالغ بر یکصد هزار نفر ذکر شده است[26] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3692.
البته ابن اثیر تعداد سپاه را حدود دویست هزار نفر عنوان میکند مبنی بر این که یکصد هزار مرد جنگی حقوق بگیر و یکصد هزار مرد جنگی غیر سپاهی بودند[27] ابن اثیر, کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران, ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی, ج13, ص73.
اما در هر صورت تعداد آنان بیشتر از سپاه حجاج بود.[28] مسعودی, ابو الحسن علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ص294.
با این وجود هر دو سپاه در ابتدا به دور اردوگاه خود خندقی حفر نمودند تا از حمله احتمالی رقیب در امان باشند[29] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3692.
در نهایت در اواسط ماه جمادی الثانی سال هشتاد و دو سپاه ابن اشعث متحمل شکست شد و او و برخی از یارانش به سوی کوفه گریختند. حجاج با وجود این که دستور داده بود که فراریان را تعقیب نکنند اما بعد از ورود حجاج به کوفه بسیاری از شیعیان و قرا را از دم تیغ گذراند چرا که پس از پایان جنگ, حجاج قسم خورد که هر اسیری که نزد او بیاورند گردنش را بزند.
[30] مسعودی, ابو الحسن علی بن الحسین, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج2, ص156.
تعداد زیادی از فقهای مشهور عراق نیز در این جریان به قتل رسیدند.[31] دینوری, ابن قتیبه, امامت و سیاست (تاریخ خلفا ), ج2, ص56.
حجاج در قتل و آزار اسرای این قیام چندان زیادهروی کرد که گفتهاند حتی عبدالملک نیز این میزان خونریزی را برنتابید.[32] مسعودی, ابو الحسن علی بن الحسین, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج3, ص133.
[33] ابن خلکان, شمس الدین, وفیات الاعیان, ج2, ص35.
از جمله اشخاص معروفی که در این حادثه کشته شدند کمیل بن زیاد و سعید بن جبیر بود.[34] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ج8, ص3717.
ابن اشعث نیز بعد از مدتی به سیستان بازگشت و با رتبیل صلح نمود
[35] یعقوبی, احمد بن ابی یعقوب, تاریخ یعقوبی, ترجمه محمد ابراهیم آیتی, ج2, ص231.
ولی رتبیل به سبب تهدیدهای حجاج به ابن اشعث خیانت کرد و او را تسلیم حجاج کرد اما در بین راه ابن اشعث خودکشی نمود.[36] مقدسی, مطهر بن طاهر, آفرینش و تاریخ, ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی, ص922.
تعداد جنگهایی که بین سپاه حجاج و ابن اشعث رخ داده است بالغ بر هشتاد جنگ بود.[37] گردیزی, ابو سعید عبد الحی بن ضحاک, تاریخ گردیزی, تحقیق عبد الحی حبیبی, ص246.
شورش او بر علیه حجاج و بنی امیه از مهمترین شورشها بود که باعث متحمل شدن خسارات فراوانی به بدنه خاندان بنی امیه گردید. در مورد اهمیت جنگ او گفته شده که بعد از صفین مهمترین جنگی بوده که در تاریخ اسلام روی داده است.[38] مسعودی, ابو الحسن علی بن الحسین, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ص294.
این جنگها که برخی آن را از صفین بزرگتر و هولناکترین جنگ عنوان میکنند[39] مسعودی, ابو الحسن علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, ص294.
آخرین شورش جدی بود که در دوره حجاج رخ داد که علاوه بر سیاسی بودن این قیام, باید آن را دینی نیز تلقی نمود چرا که گروهها و فرقههای مختلفی در این نبرد حضور داشتند و با وجود تعداد زیاد قرا در این جنگ, به این نظریه رنگ بیشتری میبخشد. بعد از فرار ابن اشعث به سیستان, نهضت او به صورت کامل خاموش نشد و مردم با عبدالرحمن بن عباس که به رام کننده استران ملقب بود بیعت کردند که بعد از مدت کوتاهی شکست خوردند و عبدالرحمن بن عباس نیز گریخت.[40] بلاذری, احمد بن یحیی, فتوح البلدان, ترجمه محمد توکل, ص504.
او نیز ابتدا به فارس و از آنجا به هند رفت و در همانجا درگذشت,[41] دینوری, ابن قتیبه, امامت و سیاست (تاریخ خلفا ), ترجمه سید ناصر طباطبایی, ص264
و به این ترتیب قیامابن اشعث به کلی خاموش شد.موسی بن عبدالله خازمی
از جمله کسانی که بر علیه خاندان بنی امیه دست به شورش زد در حالی که قبل از آن به عنوان نماینده امویان والی منطقهای بود موسی بن عبدالله خازمی است که با نیروهایش بر علیه سربازان خلیفه شورید. او جوانی شجاع بود که از اوامر پدرش اطاعت میکرد.
[42] الزرکلی, خیر الدین, الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النسا من العرب و المستعربین و المستشرقین, ج7, ص324.