پاورپوینت قيام‌هاي پس از کربلا

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن پاورپوینت قيام‌هاي پس از کربلا :


پاورپوینت قيام‌هاي پس از کربلا




حادثه عظیم و اثرگذار قیام امام حسین (علیه‌السلام) که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد, سبب اعتراضات و قیام‌های متعددی در جهان اسلام شد. از اعتراضات فردی زید بن ارقم, انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ازدی گرفته تا سخنرانی‌های امام سجاد (علیه‌السلام) و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و تا قیام مردم مدینه(واقعه حره) قیام توابین و قیام مختار, همگی از جمله اعتراضات و قیام‌های پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) محسوب می‌شوند. این اعتراضات و قیام‌ها ـ که مثاثر از حادثه کربلا بودند ـ هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینه‌های سقوط حکومت بنی‌امیه را فراهم کردند. ما در این‌جا به طور مختصر به برخی از این اعتراضات و قیام‌ها اشاره می‌کنیم.

فهرست مندرجات

1 - اعتراض زید بن ارقم
2 - اعتراض انس بن مالک
3 - اعتراض عبدالله بن عفیف
4 - افشاگری‌های امام سجاد و حضرت زینب
5 - قیام مردم مدینه
6 - قیام توابین
7 - قیام مختار
7.1 - جلب حمایت شیعیان
7.2 - جلب حمایت ابن مالک
7.3 - زمان آغاز قیام
7.4 - شرکت ایرانیان در قیام
7.5 - مقتولین قیام
7.6 - سرانجام قیام
8 - پانویس
9 - منبع


اعتراض زید بن ارقم


از جمله فریادهای اعتراضی که پس از واقعه کربلا علیه نماینده یزید در کوفه بلند شد, فریاد اعتراضی بود از سوی (زید بن ارقم انصاری). وی هنگامی ‌که دید ابن‌ زیاد با چوب بر دندان‌های مبارک امام حسین (علیه‌السلام) می‌زند, گفت: (والذی لا اله غیره لقد رایت شفتی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) علی ‌هاتین الشفتین یقبلهما)؛ (به خدا قسم! دیدم دو لب رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بر این دو لب بود و بر آن بوسه می‌زد. آن‌گاه گریست. ابن زیاد به او گفت: برای چه می‌گریی؟ خدا چشمت را گریان دارد. به خدا سوگند! اگر نه این بود که پیری خرف شده‌ای, گردنت را می‌زدم).

[1] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج5, ص456.

[2] بلاذری, احمد بن یحیی, انساب الاشراف, ج3, ص207.

[3] دینوری, ابوحنیفه, اخبار الطوال, ص305 ـ 306, ترجمه محمود مهدوی دامغانی.


او از نزد ابن زیاد بیرون رفت. وی به مردم می‌گفت: (قتلتم ابن فاطمه و امرتم ابن مرجانه, فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم, فرضیتم بالذل, فبعدا لمن رضی بالذل)؛ (پسر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید تا نیکان شما را بکشد و اشرار شما را برده کند. به ذلت رضا دادید, پس ملعون باد کسی که به خواری رضایت دهد).

[4] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج5, ص456.

[5] ابن اثیر, عز الدین, الکامل فی التاریخ, ج4, ص81.

[6] سبط بن جوزی, تذکره الخواص, ص343, ترجمه محمدرضا عطایی.



اعتراض انس بن مالک


از جمله کسان دیگری که عمل زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد, انس بن مالک است که خود یکی از راویان قضیه می‌باشد. او می‌گوید: هنگامی ‌که سر حسین (علیه‌السلام) را پیش عبیدالله بن زیاد آوردند, حاضر بودم. ابن زیاد با چوب‌دستی که همراه داشت شروع به کوبیدن به دندان‌های حسین (علیه‌السلام) کرد و می‌گفت: چه (نیکو دندان) بوده است. گفتم: به خدا سوگند! همانا که من خود دیدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) همین جای چوب‌دستی تو را می‌بوسید.

[7] ابن سعد, الطبقات الکبری, خامسه 1, ص482.

[8] ذهبی, محمد بن احمد, تاریخ الاسلام, ج5, ص17.



اعتراض عبدالله بن عفیف


عبدالله بن عفیف ازدی نیز علیه عبیدالله بن زیاد نماینده حکومت یزید در کوفه سخن گفت. وی که نابینا بود, هنگامی‌ که ابن‌زیاد در مسجد جامع کوفه به منبر رفت و با خشم و کینه گفت: (الحمدلله الذی اظهر الحق و اهله و نصر امیرالمومنین یزید و حزبه و قتل الکذاب ابن الکذاب الحسین و شیعته؛ سپاس خدای را که حق و اهلش را آشکار ساخت و امیرمؤمنان یزید و حزب او را یاری داد و دروغ‌گو پسر دروغ‌گو, حسین, و یارانش را کشت!),

[9] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج5, ص458.

[10] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ج5, ص123.

به پا خاست و گفت: (یا ابن مرجانه! الکذاب ابن الکذاب انت و ابوک و من استعملک و ابوه, یا عدو الله اتقتلون ابنا النبیین و تتکلمون بهذا الکلام علی منابر المؤمنین؟)؛

[11] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ج5, ص124.

ای پسر مرجانه! دروغ‌گوی پسر دروغ‌گو, تو و پدرت و کسی که تو را امارت داد و پدرش می‌باشید. ‌ای پسر مرجانه! فرزندان پیامبر را می‌کشی و سخن راستگویان را می‌گویی. ابن‌زیاد برآشفت و گفت: گوینده این سخنان که بود؟ و عبدالله پاسخ داد: ای دشمن خدا! گوینده آن سخنان منم. ابن‌زیاد به مأموران انتظامی ‌خود دستور داد وی را دستگیر کنند. عبدالله بن عفیف با این‌که نابینا بود, در خانه خود با لشکریان عبیدالله درگیر شد و با شمشیرش دلاورانه از خود دفاع می‌کرد تا آن‌که سرانجام با افزایش نظامیان, وی مغلوب شد و به اسارت درآمد. او را نزد ابن‌زیاد آوردند و او نیز دستور داد گردنش را بزنند.

[12] اربلی, علی بن عیسی, کشف الغمه, ج2, ص279.

[13] اربلی, علی بن عیسی, کشف الغمه, ج2, ص252, ترجمه علی بن حسین زواره‌ای.

[14] ابن اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج4, ص83.

[15] ابن اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج11, ص196, ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی.

[16] موسوی مقرم, عبدالرزاق, مقتل الحسین علیه‌السلام, ص327.

[17] موسوی مقرم, عبدالرزاق, مقتل الحسین علیه‌السلام, ص230, ترجمه محمدمهدی عزیز اللهی کرمانی.



افشاگری‌های امام سجاد و حضرت زینب


پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام), فرزند بزرگوار آن حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) و خواهرش گرامی‌اش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) توانستند پیام خونین عاشورائیان را به شهرهای اسلامی‌آن روز برسانند و مردم را به فجایع حکومت یزید و امویان آگاه سازند. سخن‌رانی حضرت زینب در کوفه و سرزنش آن مردم, آن‌ها را دگرگون کرد.

[18] مفید, محمد بن محمد, الامالی, ‌ص 321.

[19] ابن طاووس, علی بن موسی, اللهوف فی قتلی الطفوف, ص86.

[20] ابن طاووس, علی بن موسی, اللهوف فی قتلی الطفوف, ص228, ترجمه سید احمد فهری زنجانی.

هم‌چنین در اثر سخنان کوبنده حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در شام, یزید در مرکز حکومت خود در پیش دیدگان مردم رسوا شد. سخنان امام سجاد (علیه‌السلام) ـ به‌ویژه بر منبر شام ـ در جمع مردم و نیز روشنگری‌هایی که در برابر رفتار برخی شامیان نمود, موجب آگاهی مردم از اصل واقعه و نگرانی و بیم یزید از عاقبت فاجعه‌ای که انجام داده شد.

[21] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3129, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[22] مفید, محمد بن محمد, الارشاد, ج2, ص182.



قیام مردم مدینه


مراد از قیام مردم مدینه (واقعه حره) است.
مردم مدینه در ذی‌الحجه سال 63 هجری علیه بی‌عدالتی و ستمگری نظام اموی و حکومت یزید قیام کردند. این قیام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.

[23] خلیفه بن خیاط, تاریخ خلیفه, ص236 237.

[24] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص225, ترجمه سید ناصر طباطبایی.

[25] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص239.


در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه, وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند. این گروه با آن‌که یزید به آن‌ها بخشش کرد و درهم و دینار داد, چون به شهر باز گشتند, به عوض تمجید, در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد, شراب می‌نوشد, طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.

[26] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3097, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع شد و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسید. یزید دوازده هزار سپاهی را به فرمان‌دهی مسلم بن عقبه ‌مری (یکی از سرداران خون ریز خود) و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بی‌فایده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.

[27] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص225, ترجمه سید ناصر طباطبایی.

[28] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص232 239.

[29] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3114 ـ 3117, ترجمه ابوالقاسم پاینده.



قیام توابین


پس از مرگ یزید در سال 64 هجری و فرار عبیدالله از عراق, نا آرامی‌در این منطقه حکم‌فرما شد. یاران امام حسین (علیه‌السلام) به هدف خون‌خواهی آن حضرت به یک‌دیگر پیوستند. آن‌ها بخشش گناه خویش را در این می‌دیدند که به خون‌خواهی امام حسین (علیه‌السلام) قیام کنند و انتقام خون حضرت را بگیرند.

[30] ابن سعد, الطبقات الکبری, ج4, ص162.

[31] ابن سعد, الطبقات الکبری, خامسه 1, ج5, ص120 ـ 121.

[32] محمد بن علی بن طباطبا, فخری, ص163, ترجمه محمد وحید گلپایگانی.


توابین معتقد بودند: گناهی که در کار قتل امام حسین (علیه‌السلام) داشته‌اند, جز به کشتن قاتلان وی یا کشته شدن در این راه پاک نمی‌شود.

[33] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3180, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[34] ثقفی کوفی, ابراهیم بن محمد, الغارات, ج2, ص774.


شیعیان کوفه به ریاست (سلیمان بن صرد خزاعی) نام (توابین) را بر خود نهادند و شعارشان خون‌خواهی از امام حسین (علیه‌السلام) بود.

[35] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3182, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[36] بلاذری, احمد بن یحیی, انساب الاشراف, ج6, ص368.

[37] ذهبی, محمد بن احمد, تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام, ج5, ص46.

در همین زمان, در عراق (بصره و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع‌آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.

[38] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج5, ص587 589.

[39] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ج6, ص209.

[40] ابن سعد, الطبقات الکبری, خامسه 1, ج6, ص472.


توابین در 5 ربیع الثانی سال 65 هجری قیام کردند.

[41] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ج6, ص214.

[42] ابن‌ اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج4, ص177.

آن‌ها در مسیرشان برای گرفتن انتقام, ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آن‌جا به گریه و زاری پرداختند و از این‌که در حق حضرت کوتاهی کرده بودند, توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.

[43] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3226, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[44] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ج6, ص214.

[45] ابن‌ اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج4, ص178.


توابین در (عین الورده) واقع در (جزیره) شمال عراق

[46] حموی, یاقوت, معجم البلدان, ج4, ص180.

اردو زدند.

[47] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3234, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[48] ذهبی, محمد بن احمد, تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام, ج5, ص48.

[49] یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ج2, ص257, ترجمه محمد ابراهیم آیتی.

مروان بن حکم, حاکم اموی در دمشق, عبیدالله را به جنگ آنان فرستاد.
توابین در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آن‌ها به جز رفاعه بن شداد کشته شدند. وی با همراه باقی‌مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.

[50] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3241, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[51] یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ج2, ص257 258, ترجمه محمد ابراهیم آیتی.

[52] بلاذری, احمد بن یحیی, انساب الاشراف, ج6, ص371 372.

[53] مسعودی, علی بن حسین, التنبیه و الاشراف, ص269.



قیام مختار


در زمان قیام امام حسین (علیه‌السلام), مختار در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می‌شد. (مسلم سفیر اعزامی ‌امام حسین (علیه‌السلام) ابتدا به خانه او وارد شد).

[54] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص225, ترجمه سید ناصر طباطبایی.

[55] دینوری, ابن قتیبه, الامامه و السیاسه, ص232 239.

[56] دینوری, ابوحنیفه, اخبار الطوال, ص279, ترجمه محمود مهدوی دامغانی.

[57] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص2926, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[58] کوفی, ابن اعثم, الفتوح, ص843, (ترجمه).

در جریان حادثه کربلا مختار در زندان عبیدالله بن زیاد به سر می‌برد.

[59] مفید, محمد بن محمد, الارشاد, ج2, ص325.

[60] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3203, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[61] یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ج2, ص258, ترجمه محمد ابراهیم آیتی.


پس از واقعه کربلا, مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.

[62] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3203, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[63] یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ج2, ص258, ترجمه محمد ابراهیم آیتی.

او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست؛

[64] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3206, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد. در رمضان سال 64 هجری وارد کوفه شد

[65] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3212, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[66] ابن خلدون, عبدالرحمن, العبر, ج2, ص42, ترجمه عبدالمحمد آیتی.

و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می‌خواست به یاری‌اش شتافته, در امر قیام وی را کمک کنند.
مختار پس از شکست توابین به سازمان‌دهی شیعیان پرداخت و زمینه‌های قیام خویش را فراهم کرد.

جلب حمایت شیعیان


گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده محمد بن حنفیه معرفی می‌کرد,

[67] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3203, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[68] ابن‌ اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج11, ص317.

به حجاز نزد محمد بن حنفیه رفتند.

[69] یعقوبی, ابن واضح, تاریخ یعقوبی, ج2, ص258.

[70] طبری, محمد بن جریر, تاریخ طبری, ج‌7, ص3296, ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[71] ابن‌ اثیر, عزالدین, الکامل فی التاریخ, ج12, ص69.

محمد بن حنفیه آن‌ها را نزد امام سجاد (علیه‌السلام) برد تا کسب تکلیف کنند. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: عمو جان! اگر بنده‌ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند), بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می‌سپارم. هرگونه که خود صلاح می‌دانی, عمل کن. شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می‌گفتند امام زین العابدین (علیه‌السلام) و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند. ((یا عم! لو ان عبدا زنجیا تعصب لن

لینک کمکی