بخشی از متن پاورپوینت قياس سفسطي :
سفسطه
فهرست مندرجات
1 - واقعیت علم و ادراک انسان2 - مخالفان مطابقت علم انسان با واقع
3 - اختلاف در تعریف سفسطه
4 - رد دیدگاه سوفسطائیان
5 - ادعای سوفسطائیان
6 - پانویس
7 - منبع
واقعیت علم و ادراک انسان
فیلسوفان اسلامی (و بسیاری از فیلسوفان غیر مسلمان ) معتقدند که" علم " و آگاهی به جهان واقعی ممکن است و دست کم برخی از تصورات و تصدیقات انسان, حقیقتا با واقعیت مطابقت دارد. در واقع فیلسوفان مسلمان , با بدیهی دانستن (یعنی بی نیاز از تعریف و اثبات دانستن) گروهی از ادراکات و علوم انسان, مطابقت آنها را با جهان واقع پذیرفتهاند و مطابقت یا عدم مطابقت دیگر ادراکات (یعنی ادراکات نظری یا غیر بدیهی) را با واقعیت, از طریق بررسی اینکه: این ادراکات (نظری یا غیر بدیهی) به ادراکات بدیهی باز میگردد یا خیر, اثبات میکنند
[1] نهایه الحکمه, ص310: "ینقسم العلم الحصولی الی بدیهی و نظری".
بدین ترتیب, در فلسفه اسلامی علم و ادراک انسان, راهی به واقعیت دارد و میتواند واقعیت را (نه بطور کامل بلکه تا آنجا که تواناییها و محدودیتهای انسان اجازه میدهد) بشناسد.مخالفان مطابقت علم انسان با واقع
در مقابل فیلسوفان که معتقد به امکان علم به جهان واقع, کسانیاند که میگویند انسان به واقعیت, علم و آگاهی ندارد و در مورد هر چیزی تنها شک دارد؛ به بیان دیگر انسان نمیتواند مطابقت ادراکات خود را با واقعیت بطور قطعی دریابد ولذا در هر موردی, در مطابقت یا عدم مطابقت درک خود با واقع, شک دارد. این گروه که " شکاکان " نامیده میشوند (و مرام و مکتب آنان, " شکگرایی " و "شکاکیت" نامیده میشود), خود دو دستهاند:
1) کسانی که علم به جهان واقع و ادراک واقعیت را بطور کلی غیر ممکن میدانند؛ این دسته از شکاکان, " سوفسطائیان " نام دارند
[2] نهایه الحکمه, ص312.
و نام مکتب فکری آنان, "سفسطه" یا "سوفسطاییگری" است.2) کسانی که "علم و آگاهی به خود" یا "آگاهی به خود و انسانهای دیگر" را میپذیرند و تنها "علم و آگاهی به جهان خارج از خود" یا "به جهان خارج از انسان" را نمیپذیرند. این افراد, میگویند که ما میدانیم که خودمان هستیم و در درون خود دارای ادراکاتی هستیم اما نسبت به واقعیات دیگر نظیر واقعیات فیزیکی جهان شک داریم و به آنها علم و آگاهی قطعی نداریم. این دسته ـ که روشن است که خود دو گروهاند ـ نام خاصی ندارند و تنها با نام "شکاک" شناخته میشوند. (از آنجا که این نوشتار تنها به سفسطه اختصاص دارد, در اینجا به بحث در مورد گروه دوم نمیپردازیم.)
سفسطه برای انکار کلی علم و آگاهی انسان به واقعیت و شک در همه امور, در بدیهیترین گزاره یعنی گزاره ( اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است) نیز باید شک کند و نباید یقینی بودن آن را بپذیرد؛
[3] شیرازی, صدرالدین, اسفار, بیروت, دار احیا التراث العربی, 1981م, ج1, ص90.
زیرا گزاره مزبور به این معناست که: (محال است یکچیز هم موجود باشد و هم معدوم (اجتماع نقیضین محال است) و محال است که یکچیز نه موجود باشد و نه معدوم (ارتفاع نقیضین محال است)) و شخص سوفسطایی, اگر مطابقت یقینی این گزاره را با واقعیت میپذیرد, مجبور است قبول کند که یا ادعای خودش (که هیچ علم قطعی به واقعیت ممکن نیست) درست و مطابق واقع است یا نقیض ادعای خودش (که علم به واقعیت ممکن است) درست است و محال است که هم ادعای خودش درست باشد و هم نقیض آن ولذا باید بپذیرد که: "دستکم در این مورد, یا خودش به واقعیت علم پیدا کرده یا طرف مقابلش" که در این صورت, به امکان تحقق علم به واقعیت اعتراف کرده است؛ در حالیکه این مطلب مخالف ادعای خود اوست که نمیتوان هیچ علمی به واقعیت داشت[4] طباطبایی, سید محمد حسین, نهایه الحکمه, قم, مؤسسه نشر اسلامی, 1420ق, ص312.
اختلاف در تعریف سفسطه
برخی از فیلسوفان با توجه به مطالب یاد شده, سفسطه را به " انکار یقینی بودن گزاره فوق (یعنی محال بودن ارتفاع و اجتماع نقیضین) " تعریف کردهاند. البته کسانی که این گزاره را انکار میکنند و در نتیجه همه علوم و آگاهیهای انسان را نیز رد میکنند, گاهی از روی عناد و لجاجت با حق و حقیقت این کار را انجام میدهند و گاهی به علت ضعف فکری و ندانستن شیوه دستیابی به علم یقینی (مطابق با واقع)؛ نوع پاسخ گویی و برخورد علمی با این دو گروه, متفاوت است و برخی از فیلسوفان عقیده دارند که اصطلاح "سوفسطایی" مخصوص گروه اول است و واژه "سفسطه" تنها به گرایش اول گفته میشود.
[5] شیرازی, صدرالدین محمد بن ابراهیم, الحاشیه علی الهیات الشفا , قم, بیدار, بیتا, ص39.