بخشی از متن پاورپوینت قنقراتها :
بنی ایناق
بَنیْ ایناق, یا قُنْقراتْها, نام یکی از دو شعبه خانهای حکومتگر خیوه (خوارزم) از 1219ق تا 1337ق/1804 تا 1919م, بود.
فهرست مندرجات
1 - معنای ایناق2 - پیدایش بنی ایناقها
2.1 - بنیانگذار بنی ایناق
2.2 - حکومت الله قلیخان
2.3 - حکومت محمد امینخان
2.3.1 - قتل امینخان
2.4 - حکومت عبداللهخان
2.5 - حکومت سیدمحمد رحیمخان
2.6 - حکومت دیگر حاکمان
3 - فهرست منابع
4 - پانویس
5 - منبع
معنای ایناق
واژه ایناق در زبان ترکی جغتایی به معنی رفیق, ندیم, مشاور و مقرب پادشاه است و در ترکستان از مراتب عالی درباری به شمار میرفت.
[1] بخاری, سلیمان, لغت چغتای و ترکی عثمانی, ج1, ص62, استانبول, 298ق.
پیدایش بنی ایناقها
پس از افول قدرت تیموریان و هرج و مرج ناشی از آن, ازبکان به فرماندهی محمد شیبانی, بر برخی از نواحی ماورا النهر, چون خیوه چیره شدند. از حدود سال 921ق/1515م, سلسلهای از ازبکان در خیوه به حکومت رسید که در تاریخ به خانهای خیوه معروفند. این دولت را میتوان به دو شاخه تقسیم کرد: نخست, شاخه عشایر شاه که تا 1219ق بر خیوه فرمانروایی داشتند و دوم, شاخه پاورپوینت قنقراتها یا بنی ایناق که پس از شاخه نخست در خیوه حکومت یافتند.
[2] لین پول استنلی و دیگران, تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر, ج2, ص483, ترجمه صادق سجادی, تهران, 370ش.
خاندان اخیر به (عوض ایناق) منسوبند. عوض و نیاکانش از وزرای خانهای شیبانی بودند و منصب ایناقی داشتند.[3] لین پول استنلی و دیگران, تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر, ج2, ص483, ترجمه صادق سجادی, تهران, 370ش.
بنیانگذار بنی ایناق
بنیانگذار این دودمان ایلتوزر, فرزند عوض ایناق (حک 1219- 1221ق) است که خود را خان نامید.
[4] بارتولد, وو, گزیده مقالات تحقیقی, ج1, ص29, ترجمه کریم کشاورز, تهران, 358ش.
[5] عشیق محمداکبر, تعلیقات بر تاریخ بخارا, ج1, ص161-162, خوقند و کاشغر, تهران, 377ش.
دوران حکومت ایلتوزر, بیشتر به جنگ و زد و خورد با امیر بخارا و طوایف ترکمن مستقر در حوالی خیوه گذشت و سرانجام, وی در 1221ق در جنگ با امیر بخارا کشته شد.[6] بارتولد, وو, گزیده مقالات تحقیقی, ج1, ص29, ترجمه کریم کشاورز, تهران, 358ش.
[7] عشیق محمداکبر, تعلیقات بر تاریخ بخارا, ج1, ص161-162, خوقند و کاشغر, تهران, 377ش.
[8] بخاری, عبدالکریم نک: مل, ج1, ص71-72, (تاریخ).
[9] بخاری, عبدالکریم نک: مل, ج1, ص81 -86, (تاریخ).
پس از او برادرش, محمدرحیمخان (حک 1221- 1241ق/1806-1826م) به منصب خانی رسید. او نخست ترکمنان یموت و ازبکان قراقالپاق را مطیع کرد و سپس به انتقام خون برادر, به بخارا لشکر کشید و این شهر را غارت کرد و با غنایم و اسرای فراوان به خیوه بازگشت.[10] وامبری, آ, سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه, ج1, ص445-447, ترجمه فتحعلی خواجه نوریان, تهران, 337ش.
در 1231ق محمدرحیمخان به اغوای قربان قلیچ یموت با 30 هزار سوار به دشت گرگان و استراباد تاخت, اما در نبرد با نیروهای دولت مرکزی ایران شکست خورد و به خیوه گریخت.[11] محمدحسن اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج3, ص1529, به کوشش محمد اسماعیل رضوانی, تهران, 367ش.
[12] رضا قلی هدایت, فهرس التواریخ, ج1, ص371, به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث, تهران, 373ش.
[13] سپهر محمدتقی, ناسخ التواریخ, ج1, ص273-274, به کوشش محمدباقر بهبودی, تهران, 353ش.
حکومت الله قلیخان
پساز محمدرحیمخان, فرزندش الله قلیخان (حک 1241- 1258ق/ 1826-1842م) بر جای او نشست. بیشتر دوران زمامداری الله قلیخان به تاخت و تاز در خراسان و چپاول زائران مشهد مقدس گذشت.
[14] محمدحسن اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج3, ص1567, به کوشش محمد اسماعیل رضوانی, تهران, 367ش.
[15] محمدحسن اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج1, ص1611, به کوشش محمد اسماعیل رضوانی, تهران, 367ش.
[16] رضا قلی هدایت, ملحقات روضه الصفا, ج9, ص637 - 638, تهران, 339ش.
[17] رضا قلی هدایت, فهرس التواریخ, ج1, ص430, به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث, تهران, 373ش.
[18] سپهر محمدتقی, ناسخ التواریخ, ج2, ص55 -56, به کوشش محمدباقر بهبودی, تهران, 353ش.
[19] سپهر محمدتقی, ناسخ التواریخ, ج2, ص113- 114, به کوشش محمدباقر بهبودی, تهران, 353ش.
در عهد وی, قلمرو خاننشین خیوه به نهایت وسعت خود رسید, چنانکه سرزمینهایی را از ملتقای رود سیحون با دریاچه آرال تا قلعه مور در کنار کوشک در برمیگرفت.[20] بارتولد, وو, گزیده مقالات تحقیقی, ج1, ص29-30, ترجمه کریم کشاورز, تهران, 358ش.
در 1255ق/ 1839م, نیروهای روسیه تزاری نخستین بار درصدد تسخیر خیوه برآمدند؛ اما سرمای شدید و بیابانهای خشک پیرامون خیوه, مانع از این کار شد.[21] وامبری, آ, سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه, ج1, ص448, ترجمه فتحعلی خواجه نوریان, تهران, 337ش.
[22] Sykes, PM, ج1, ص355-356, A History of Persia, London, 1930.
حکومت محمد امینخان
پس از الله قلیخان, پسرش رحیم قلیخان تا 1261ق/1845م خان خیوه بود و پس از او برادر کهترش, محمد امینخان بر مسند حکومت نشست.
[23] رضا قلی هدایت, سفارت نامه خوارزم, ج1, ص113, به کوشش علی حصوری, تهران, 356ش.
[24] لین پول استنلی و دیگران, تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر, ج2, ص485, ترجمه صادق سجادی, تهران, 370ش.
محمد امینخان به پشت گرمی حسنخان سالارالدوله - که در خراسان فتنهانگیزی میکرد و درصدد بود تا پس از مرگ محمدشاه قاجار بهمن میرزا را به سلطنت برساند - از اظهار ایلی به دربار ایران خودداری کرد و حتی پا از این فراتر نهاد و خود را (خوارزمشاه) خواند. اما در پی قتل سالارالدوله در 1266ق, محمدامین خان بر آن شد تا رابطه خود را با حکومت مرکزی ایران بهبود بخشد. از اینرو, در 1267ق, آتانیاز محرم, از نزدیکان خود را همراه هیئتی برای عرض تهنیت و تعزیت با هدایایی چند و نامهای که در آن همچون پادشاهی مستقل سخن رانده بود, به دربار ناصرالدین شاه فرستاد. رفتار خان خیوه شاه قاجار را نگران کرد و او را وادار ساخت تا با گسیل داشتن فرستادهای به خیوه, از سویی آگاهیهایی از وضع آنجا به دست آورد, و از سویی دیگر با دادن بیم و امید, خان خیوه را از خودسری باز دارد. به همین منظور در 1268ق, رضا قلیخان هدایت به سفارت, نزد خان خیوه فرستاده شد. هدایت مشاهدات سفر خود را در کتابی با عنوان سفارت نامه خوارزم به رشته تحریر درآورد که حاوی آگاهیهای ارزندهای از وضع خاننشین خیوه در آن دوره است.[25] رضا قلی هدایت, سفارت نامه خوارزم, ج1, ص6, به کوشش علی حصوری, تهران, 356ش.
[26] رضا قلی هدایت, ملحقات روضه الصفا, ج10, ص469-472, تهران, 339ش.
[27] محمدحسن اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج3, ص1711, به کوشش محمد اسماعیل رضوانی, تهران, 367ش.
قتل امینخان
در 1271ق/1855م محمدامین خان با سپاهی برای تسخیر سرخس حرکت کرد. فریدون میرزا حسامالسلطنه, فرمانفرمای خراسان به مقابله رفت. در نبردی که میان دو طرف درگرفت, شکست بر سپاه خیوه افتاد و محمدامین خان در حال گریز, به دست سواران خراسانی به قتل رسید و سرش به تهران فرستاده شد. ناصرالدین شاه به پاس خدمات خانهای پیشین خیوه به پادشاهان ایران, دستور داد تا سر او و دیگر اعضای خاندانش را با کمال احترام غسل دهند و در بیرون دروازهدولت در بنایی که به همین منظور ساختند, دفن کنند.
[28] محمدحسن اعتمادالسلطنه, مطلع الشمس, ج1, ص369- 370, به کوشش محمد پیمان, تهران, 362ش.
[29] محمدحسن اعتمادالسلطنه, تاریخ منتظم ناصری, ج3, ص1769-1770, به کوشش محمد اسماعیل رضوانی, تهران, 367ش.
[30] رضا قلی هدایت, ملحقات روضه الصفا, ج10, ص583 -587, تهران, 339ش.
حکومت عبداللهخان
پس از قتل محمدامینخان, بقایای سپاه او به خیوه گریخت, و در میان راه عبداللهخان (حک 1271-1272ق) به فرمانروایی برگزیده شد. عبداللهخان نخست, مدعیان حکومت را از سر راه برداشت و سپس درصدد برآمد تا ترکمنان یموت را - که پس از کشته