بخشی از متن پاورپوینت قول به تحريف :
پاورپوینت قول به تحريف
قرآن اصیلترین و شناختهترین کتاب آسمانی است که دارای استحکامات قوی میباشد. ادعای تحریف دانستن قرآن قدمتی طولانی دارد که عدهای سودجو و مغرض و فتنهگر همواره بر تحریف قرآن تکیه کردهاند و امروز عدهای که به قرآن ایمان و اعتقاد ندارد اتهام تحریف قرآن را بر علمای شیعه روا میدانند. حوادث صدر اسلام که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اتفاق افتاد و بی توجهی به محتوای پیام الهی و حاکمیت ظاهر نگری و قدرنشناسی نسبت به ساحت والای اهل بیت پیامبر زمینه و بستر مناسبی برای گرایش به پاورپوینت قول به تحريف قرآن فراهم آورد. از سوی دیگر عدم تعمق و دقت در بیانات ائمه معصومین (علیهمالسّلام) هم به این گرایش دامن زد.
فهرست مندرجات
1 - منشا پاورپوینت قول به تحريف2 - روایات اهل سنت
2.1 - آیه رجم
2.2 - آیه رغبت
2.3 - آیه جهاد
2.4 - آیه فراش
2.5 - عدد حروف قرآن
2.6 - روایت عبدالله بن عمر
2.7 - قرآن در جنگ یمامه
2.8 - روایت عایشه
2.9 - روایت ابوموسیاشعری
2.10 - نسبت تحریف به ابی بن کعب
2.11 - روایت مالک بن انس
3 - فاجعه کتاب الفرقان
4 - پاورپوینت قول به تحريف جزایری
4.1 - بررسی قول جزایری
5 - پاورپوینت قول به تحريف حاجی نوری
5.1 - استدلال به روایات کافی
5.2 - نقل روایات فاقد اعتبار
5.3 - نقل روایات از دبستان المذاهب
5.4 - ویژگی کتاب فصل الخطاب
6 - روایات دال بر تحریف
6.1 - روایات تفسیری
6.2 - روایاتی که لفظ تحریف دارند
6.3 - روایات دال بر حذف آیه
6.4 - روایات دال بر ظهور حجت
6.5 - دلالت آیه مودت
6.6 - روایات دال بر شأن اهلبیت
6.6.1 - نظر طبری
6.6.2 - نظر زمخشری
6.6.3 - پوشاندن فضیلت اهلبیت
7 - گزارشی از کتاب فصل الخطاب
7.1 - مقدمه کتاب
7.2 - فصل اول
7.3 - فصل دوم
7.4 - فصل سوم
7.5 - فصل چهار و پنج و شش
7.6 - فصل هفتم
7.7 - فصل هشتم و نهم
7.8 - فصل دهم
7.9 - فصل یازدهم و دوازدهم
7.10 - خاتمه کتاب
8 - عناوین مرتبط
9 - پانویس
10 - منبع
منشا پاورپوینت قول به تحريف
مـنـشـا قـول بـه تحریف, روایاتی است که در کتب حدیثی اهل سنت و شیعه آمده است, ظاهر آن روایات, بـه تحریف کتاب دلالت دارد و همواره علما و محققان شیعه و سنی در صدد چاره جویی ایـنگـونه روایات بودهاند این روایات یا سندهای ضعیف و فاقد اعتبار دارند یا دلالتهای نارسا و قـابل تأویل در کتب اصولی و کلامی این روایات به طور کلی مردود شناخته شده است علامه شیخ محمدجواد بلاغی در مقدمه تفسیر آلاالرحمان میگوید:
در جـمله روایاتی که حاجی نوری در این باره آورده است, روایاتی وجود دارد که هرگز احتمال صدق آنهـا نـمـی رود بـرخـی از نـظـر مـفهوم اختلاف بسیار دارند و به تنافی و تعارض منتهی مـیگـردنـد بـه عـلاوه سند بیشتر این روایات به کسانی باز میگردد که علما آنان را به ضعف گـفـتـار, فساد مذهب و جـفـا در روایت وصـف کردهاند و یا برخی از آنها به دروغگویی و دروغپـردازی شهرت دارند که هرگز روایت از آنان جایز نیست گروهی حتی درباره ائمه حالت تـوقـف داشـتـه و بـا آنـان دشمنی میکردند این اوصاف خود کافی است که روایت این افراد قابل اعتماد نباشد.
[1] بلاغی, محمدجواد بن حسن, تفسیر آلاالرحمان, ج1, ص25.
ایـن جانب با بررسی تمام این روایات, چه منقول از اهل سنت و چه منقول از شیعه, چنین یافتم که ایـن قـبـیـل روایات که مایه طعن بر شریعت است, غالبا مجعول و به دست دشمنان دین ساخته و پـرداخته شده است یا آن که قابل تاویل به وجوه دیگر است و ربطی به مساله تحریف ندارد در این جا لازم است به برخی از این روایات اشاره شود.
روایات اهل سنت
در مـیـان اهـل سـنـت گروهی صرفا به جمع حدیث میپرداختند و کمتر به جنبه محتوا اهمیت مـی دادنـد, یـعـنـی آن چه در نظر این گروه اهمیت داشت جمع آوری گفتار سابقین بود و تمام ارزش را در کمیت و حجم به دست آمده در این راه میدانستند لذا بیشتر کوشش داشتند تا مقدار احادیث به دست آمده آنان, بدون توجه به محتوا, بیشتر باشد از این رو در میان احادیث گرد آمده ایشان, صحیح و سقیم خلط شده است و احیانا مطالب بیهوده بسیاری به چشم میخورد این گروه در گـذشـتـه بـه نـام (حشویه) خـوانـده مـی شـدنـد و امـروزه بـه نـام (سلفیون) (سـلـفـیـون به کسانی گفته میشود که صرفا خود را پیرو سلف (گذشتگان) میدانند و هـرچـه از آن هـا بـرسد, چه راست و چه دروغ, آن را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند و هرگز قدرت تشخیص صحیح از سقیم را ندارند و اجازه تشخیص را نیز به کسی نمیدهند اینان امروزه قسمتی از (وهابیون) را تشکیل میدهند.) معروفند چنان که در میان شیعه گروه مشابهی وجود داشته و دارد که بـه نـام (اخباریون) شناخته شدهاند بیشتر و شاید تمام روایات تحریف, به دست این گروه جمع, تـدویـن, ثـبـت و ضبط شده است و نباید کار این دو گروه را به حساب محققان و اهل نظر از اهل سنت و شیعه گذاشت اکنون برخی ازاین روایات را در ذیل میآوریم :
آیـه رجـم
در قرآن, حـکـم بـه رجم نیامده است فقط به جلد (تازیانه زدن زانی و زانیه) اشاره شده است, بنابراین رجم زانی و زانیه در شرایط خاصی (زناکار اگـر دسـترسـی به حلال داشته و راه حرام پیموده, سنگسار میشود وگرنه تازیانه میخورد.) در سنت وارد شده و مورد اجماع امت اسـت, ولی عمر بن خطاب گمان میکرد که در قرآن آیه رجم وجود داشته و این آیه موقع جـمـع آوری قرآن از قلم افتاده است, لذا همواره میکوشید درج آن را به صحابه بپذیراند به طوری که قبلا ذکر شد هنگام جمع قرآن به وسیله زید بن ثابت, عمر خواست نظر خود را به جمع بقبولاند وعبارت (الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته نکالا من الله والله عزیز حکیم, پیرمرد و پیرزنی اگـر زنا کـردنـد آنان را سنگسار کنید عقوبتی است از جانب خدا و خدا عزیز و حکیم است) را بـه عـنوان آیه در قرآن قرار دهد به طور معمول از وی شاهد طلبیدند او نتوانست شاهد بیاورد, لذا پذیرفته نشد, ولی عمر پیوسته در این اندیشه بود که بر مردم عرضه کند و به گمان خود حجت را بـر مـردم تـمام کند درآخرین روزهای حیات خود, بالای منبر تاکید نمود: (ای مردم! مبادا روز قیامت بـگـویـیـد عـمـر بـه مـا نـگـفـت خدایا شاهد باش که گفتم و عرضه کردم ولی کسی آن رانپذیرفت)).
[2] بخاری, محمد بن اسماعیل, صحیح بخاری, ج8, ص168.
[3] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج2, ص1075.
[4] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج3, ص1317.
[5] احمد بن حنبل, مسند احـمد, ج1,ص 23.
[6] احمد بن حنبل, مسند احـمد, ج5, ص132.
[7] احمد بن حنبل, مسند احـمد, ج5, ص183.
(ابوداود (حدود 23) ترمذی (حدود 7) ابن ماجه (حدود 9) دارمی (حدود 16) موطا (حدود 10) تمامی کتب صحاح اهل سنت حدیث آیه رجم را آوردهاند.)ظـاهـرا, عـمـر حـدیـثی را با آیه قرآن اشتباه گرفته است, زیرا زید بن ثابت میگوید: شنیدم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: (شیخ و شیخه اگر زنا کردند آنان را سنگسار کنید) ممکن است عمر نیز آن را از پیامبر شنیده است و گمان کرده آیه قرآنی است که پیامبر تلاوت میفرماید.
آیـه رغـبـت
عـمـر, گمان داشت که در قرآن آیهای با این نام وجود داشته و ساقط شده است او مـی گفت یکی از آیاتی که در قرآن میخواندیم این آیه بود: (ان لاترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم ان ترغبوا عن آبائکم)
[8] بخاری, محمد بن اسماعیل, صحیح بخاری, ج8, ص168.
[9] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج4, ص167.
[10] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج5, ص116.
محتمل است عبارت مذکور حدیثی بوده باشد که از پیامبر شنیده شده اما او گمان برده که آیه قرآنی است که تلاوت میگردد.آیـه جهاد
عمر هم چنین گمان میبرد که این عبارت آیه قرآنی بوده و از قرآن ساقط شده است: (ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره).
[11] سیوطی, جلال الدین عبدالرحمان, الدر المنثور, ج1, ص258.
آیـه فـراش
طـبق گمان عمر عبارت (الولد للفراش و للعاهر الحجر)
[12] سیوطی, جلال الدین عبدالرحمان, الدر المنثور, ج1, ص258.
[13] عسقلانی, احمد بن علی, فتح الباری, ج12, ص127.
[14] ابن کثیر, اسماعیل ابن عمر, تفسیر ابن کثیر, ج3, ص261.
[15] بحرانی, سید هاشم, البرهان, ج2,ص 37-36.
ازآیات قرآنی بـوده اسـت در حـالـی کـه حدیث متواتری است از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرزند, از آن صاحب فراش (رخت خواب, کنایه از شوهر شرعی) است و عاهر (زانی) را نصیبی نیست.عـدد حـروف قرآن
عمر را گمان بر آن بود که حروف قرآن 1027000 است در صورتی که عدد مـوجـود بیش از 671/323 نیست از وی روایت شده است : (قرآن دارای هزار هزار حرف و بیست و هـفـت هـزار حرف است هر که قرآن را برای خدا و با صبر و حوصله بخواند, در مقابل هر حرف یک زوجه از حورالعین به او میدهند)
[16] سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, ج1, ص242.
ذهبی گوید: (این خبر باطل را فقط محمد بن عبید نقل کرده است در حالی که به وی اعتمادی نیست).[17] ذهبی, شمس الدین, میزان الاعتدال, ج3, ص639.
روایت عبدالله بن عمر
عبدالله فـرزنـد عمر چنین میپنداشت که بسیاری از آیههای قرآن از میان رفته است او چنین مـی گفت : (کسی از شما نگوید که تمامی قرآن را فرا گرفتهام, از کجا میداند تمامی قرآن کدام اسـت؟ در صـورتـی کـه بـسـیـاری از قـرآن از مـیـان رفـته است بلکه باید بگوید آن چه هست فرا گرفتهام).
[18] سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, ج3, ص81-82.
قرآن در جنگ یمامه
برخی گمان میکردند که در جنگ یمامه (در سال اول خلافت ابوبکر با کشته شدن بسیاری از صـحـابه, بخشی از قرآن نابود شده است, زیرا عالمان قرآن در این جنگ کشته شدند و پس از آنان کسی ندانست سرنوشت آن مقدار از قرآن که هم راه آنان بود به کجا انجامید و هرگز کسی آن را در قـرآن (مـصـحـف مـوجـود) نـنوشت و ثبت ننمود ابن ابی داود این مطلب را از ابن شهاب آورده است.
[19] ابن حنبل, احمد بن محمد, منتخب کنزالعمال, ج2, ص50.
روایت عایشه
در مـصـحـفـی که عایشه برای خود انتخاب کرده بود, زیادتی بود که در دیگر مصحفها وجود نداشت و آن عبارت چنین بود: (ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما و علی الذین یصلون الصفوف الاولی) حمیده دختر ابی یونس, خدمت گزار عایشه, میگوید: (البته این تا موقعی بود که عثمان مصحفها را تغییر نداده بود).
[20] سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, ج3, ص82.
عـایـشـه گـمـان میکرد در قرآن آیهای بوده است که مقدار شیرخوارگی را که موجب حرمت (رضـعات محرمه) میشود تعیین میکرد, ولی موقع اشتغال به دفن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گوسفندی وارد اتـاق وی شـده است و صفحاتی را که مشتمل بر آیه رضعات بود جویده و خورده است! آن آیه ابتدا چـنـیـن بود: (عشر رضعات یحرمن) ولی بعدا با آیه (خمس رضعات یحرمن) نسخ شد عایشه گوید: (موقع وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این دو آیه, جز آیات قرآن تلاوت میگردید).
[21] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج2, ص1075.
[22] دارمی, عبدالله بن عبدالرحمان, سنن دارمی, ج3, ص1444.
[23] ابوداود, سلیمان بن اشعث, سنن ابوداود, ج2, ص223.
روایت ابـومـوسـیاشـعـری
ابوموسی اشعری, گمان میبرد در قرآن سورهای وجود داشته معادل سوره برائت و سوره دیـگـری معادل سورههای (مسبحات), که این سورهها از قرآن ساقط شده و از بین رفته است او مـیگوید: فعلا یکی از آیات سوره معادل برائت را بیاد دارم: (لو کان لابن آدم وادیان من مال لا بـتـغی وادیا ثالثا و لا یملا جوف ابن آدم الا التراب) ابوموسی ظاهرا حدیث وارد را با قرآن اشتباه گرفته است و نیز میگوید: از سوره مفقود شده هم ردیف مسبحات آیهای را به یاد دارم : (یا ایها الـذیـن آمـنـوا لـم تـقـولـون مـا لا تـفـعـلـون فـتـکـتـب شهاده فی اعناقکم فتسالون عنها یوم الـقـیـامـه),
[24] نیشابوری, مسلم بن حجاج, صحیح مسلم, ج2, ص726.
ولـی ایـن عـبـارتهـا از احادیث قدسی است که به گمان ابوموسی از قرآن است.[25] احمد بن حنبل, مسند احـمد, ج5, ص219.
نسبت تحریف به ابی بن کعب
بـه صحابی جلیل ابی بن کعب نسبت دادهاند که گفته است: (سوره احزاب که فعلا دارای 73 آیـه اسـت, مـعـادل سوره بقره بوده و حدود 286 آیه داشت) این گفتار را به عایشه نیز نسبت دادهاند که شاید غرض او تحریک مردم علیه عثمان بود.
[26] احمد بن حنبل, مسند احـمد, ج5, ص132.
[27] سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, ج2, ص72.
[28] معرفت, محمدهادی, صیانه القرآن من التحریف, ص171-170.
روایت مـالـک بـن انـس
مالک بن انس گـمـان مـی کـرد کـه بیش از یک چهام از سوره برائت باقی نمانده است او مـی گـویـد: (این سوره هم آورد سوره بقره بوده و از اول آن, مقدار زیادی افتاده است و بسم الله الـرحمن الرحیم نیز جز آیات ساقط شده است) در این زمینه روایات بسیاری آوردهاند که همگی ناتوانی ذهن ناقل را میرساند.
[29] سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن,ج 1, ص184.
[30] حاکم نیشابوری, محمد بن عبدالله, المستدرک, ج2, ص331-330.
[31] سیوطی, جلال الدین عبدالرحمان, الدر المنثور, ج3, ص209.
فاجعه کتاب الفرقان
مـتاسفانه مشکلی که این گونه روایات به بار آورده این است که عدهای آنان را باور داشته و ترتیب اثـر داده انـد آنـان معتقد شدهاند که بعد از رحلت پیامبر تا موقع خلافت عثمان که یکسان کردن مـصاحف انجام گرفت, آیهها و سورههایی از قرآن کم یا بر آن افزوده شده است و این همان تحریف در قرآن است که ضرورت دینی برخلاف آن حکم میکند.
یـکی از کسانی که تحت تاثیر اینگونه باورهای ناروا قرار گرفته محیی الدین ابن عربی (متوفای 638), صـاحـب کـتـاب (فتوحات مکیه) است او بر این باور بوده که قرآن دست خوش تحریف گـردیـده, چـیـزهایی از آن کم شده است گوید: (اگر نبود افراد ضعیف دل که زود میلغزند و اعـتـقـادشـان مـتزلزل میشود و حکمت چنین کاری را مجاز نمیشمرد هرآینه روشن میکردم تمامی آن چه را که از مصحف عثمان ساقط شده است). (بـه نـقـل از شیخ عبدالوهاب شعرانی در کتاب (الکبریت الاحمر) که در بیان آرا و عقاید شـیـخ اکبر نوشته و درحاشیه کتاب (الیواقیت و الجواهر), ج1, ص139, چاپ شده است (چاپ مصطفی البابی ـ مصر 1959 م)).
[32] الیواقیت و الاجواهر, ج1, ص139, چاپ مصطفی البابی ـ مصر 1959 م.
ولـی از هـمـه ناگوارتر, کتابی است به نام (الفرقان) که در عصر اخیر, به دست نویسنده مصری, محمد محمد عبداللطیف معروف به ابن الخطیب, از علمای معروف مصر, نوشته شده است در این کـتـاب این باورهای نادرست جمع آوری شده و بر آنها صحه گذاشته شده است و به صرف این که در صحاح سته آمده, صحیح دانسته شده است این کتاب در مصر, غوغایی بر پا کرد و مردم علیه آن شوریدند تا آن که دانشگاه الازهر از دولت تقاضای مصادره کتاب را کرد و نسخههای پخش نشده مـصـادره شـد, ولـی در هـمان مدت کوتاه, کتاب اثر سو خود را گذاشت و در جهان منتشر شد, نـسـخـههـایـی از آن کتاب در قم فعلا موجود است و اخیرا در تیراژی بالا در لبنان چاپ و منتشر گردید!.
نـویسنده این کتاب معتقد است علاوه بر تغییرات و تحریفاتی که پیش از عثمان در قرآن رخ داده است پس از آن نیز, به دست حجاج در دوازده جای قرآن تغییرات اساسی رخ داد و بر خلاف آن چه در زمـان عـثـمـان بـوده, ثـبـت شـده اسـت مـثـلا مـیگوید: در قصه نوح در سوره شعرا (من الـمـخرجین)
[33] شعرا/سوره26, آیه167.
بود, و در قصه لوط (من المرجومین).[34] شعرا/سوره26, آیه116.
ولی حجاج آن را تغییر داد و (مـن الـمرجومین) را در قصه نوح آورد و (من المخرجین) را در قصه لوط که اکنون بر همین منوال است.[35] ابن خطیب, محمد عبداللطیف, الفرقان, ص52-50.
پاورپوینت قول به تحريف جزایری
نـخـسـتـیـن کـسی که در این زمینه کتاب نوشت و مساله تحریف را مطرح نمود, سیدنعمتالله جزایری (متوفای 1112) بود که در کتاب (منبع الحیاه) (چاپ بغداد و بیروت) این مساله را مورد بـحث قرار داد و با دلایل چندی در صدد اثبات تحریف قرآن برآمد, سپس (بعد از گذشت بیش از 200 سال) حاجی نوری (متوفای 1320) کتاب (فصل الخطاب) را نوشت و مجموعه روایاتی را در ایـن زمـیـنـه عـرضه داشت که اساسا فاقد اعتبار و بیشتر فاقد دلالت بر مقصود ایشان است ذیلا نمونههای برجستهای از آنها را میآوریم:
سـید جزایری در این زمینه میگوید: روایات مستفیضه بلکه متواتره (اسـتـفاضه در موردی گفته میشود که روایات فراوان وارد شده باشد ولی به سر حد تواتر قطعی نرسیده باشد. ولی تواتر در موردی است که کثرت روایات به حدی است که موجب قطع و یقین میگردد.)
[36] جزایری, سیدنعمت الله, الانوار النعمانیه, ج2, ص357.
دلالت دارند که قـرآن دسـت خوش تحریف گردیده, اولین و عمدهترین روایتی را که مورد استناد قرار میدهد, روایـت فاقد سندی است که از کتاب مجهول الحال (احتجاج) نقل میکند که از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) پـرسـیـده شـد که تناسب میان صدر و ذیل این آیه چیست (وان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النسا مثنی وثلاث ورباع.[37] نسا/سوره4, آیه3.
و اگر در اجرای عدالت درباره اموال یتیمان (که نزد شماسپرده شده) بیم ناکید, پس هرچه از زنان که شما را پسند افتاد, دو یا سه یا چـهار به همسری اختیار کنید) آن گاه حضرت فرموده باشند که بیش از یک سوم قرآن از این آیه افتاده است[38] جزایری, سید نعمت الله, رساله منبع الحیاه, ص70-68.
و روایاتی از این قبیل که در ذیل استدلالات حاجی نوری میآوریم.بررسی قول جزایری
اکـنـون به بررسی این روایت که عمده شاهد سید و دیگران (کسانی که بی اندیشه قایل به تحریف شدهاند) است میپردازیم, تا ارزش این گونه روایات روشن شود:
اولا: کتاب احتجاج منسوب به طبرسی, به طور کلی روایات آن فاقد سند است.
ثانیا: مؤلف این کتاب تا کنون مجهول الهویه و ناشناخته است و مشخص نیست کدام طبرسی, زیرا طبرسی معرب (تفرشی) کسی است که از اهل تفرش باشد اکنون کدام یک از تفرشیان این کتاب را نـوشـتـه معلوم نیست برخی گمان بردهاند که صاحب (مجمع البیان) یا فرزند یا نوه او است ولی مگر میشود منسوب بودن به یک شهرستان, که افراد آن از شمارش بیرون است, موجب شود تا آنان را یکی بدانیم!.
ثـالثا: متن روایت مشوش و قابل پذیرش نیست, زیرا اسقاط بیش از یک سوم قرآن یعنی بیش از دو هـزار آیه (زیرا مجموع آیات قرآن اکنون 6236 آیه است.) از وسط یک آیه را افاده میکند! چگونه ممکن است تصور کنیم که دو هزار آیه در متن یک آیه جای داشته است؟!.
رابـعـا: تـنـاسب میان صدر و ذیل آیه (با مراجعه به شأن نزول و اقوال مفسرین) روشن است, زیرا مسلمانان در صدر اسلام که همواره در جنگ با کفار و مشرکین بودند و سربازان شهید که بیشتر جوان بودند, از خود فرزندان خردسال و اموالی باقی میگذارند, هم چنین همسران بیوه و جوان از آنـان باقی میماند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرپرستی ایتام و اموال آنان را به افراد متعهد واگذار میکرد, اینان بیم آن داشتند که مبادا تصرف ناروایی در آن اموال بشود و درباره رعایت حال ایتام کوتاه آیند لـذا یـکـی از راههای چاره سازی ازدواج با همسران شهیدان بود, که در آن صورت, اموال بازمانده حـالـت اشتراک در مصرف پیدا کرده و رضایت صاحبان مال,خود به خود جلب میگردید یکی از اسباب جواز تعدد زوجات همین امر است که یک ضرورت و چاره جویی اجتماعی است هم فرزندان خردسال شهیدان تحت حمایت و عنایت بیشتری قرار میگیرند و هم شبهه تصرف در اموال ایتام مـرتفع میشود علاوه که جلوی فسادهایی که ممکن است از بیشوهر ماندن بیوههای جوان پیش آید گرفته میشود. الـبته اینها مسایلی است که قایلین به تحریف درک نکرده و چشم بسته به هرخار و خسکی چنگ زدهاند.
پاورپوینت قول به تحريف حاجی نوری
حاجی نوری, برای آن که ثقهالاسلام محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 328) را از قایلین به تحریف معرفی کند, روایات وارده در کتاب شریف کافی را یادآور میشود و برای نمونه یکی از ابواب اصول کـافـی را ارائه میدهد تا ثابت کند مرحوم کلینی قایل به تحریف قرآن است و اختصاص یک باب از کتاب به این امر را دلیل بر مدعای خود گرفته است
[39] محدث نوری, میرزا حسین, فصل الخطاب, مقدمه سوم, ص25.
استدلال به روایات کافی
ما اکنون آن باب را با تمام روایاتش (که شش روایت است) میآوریم تا صحت و سقم این نسبت کاملا روشن شود.
مرحوم کلینی آن باب را با این عنوان مطرح کرده است :
(بـاب انـه لـم یجمع القرآن کله الا الائمه (علیهالسّلام) و انهم یعلمون علمه کله, قرآن را کسی جز ائمه (علیهالسّلام) جمع نکرده است و آنانند که تمامی علوم قرآن را میدانند).
روشن است که مقصود, جمع کردن تمامی تفسیر و تأویل قرآن است, زیرا قسمت دوم عبارت فوق, قـسـمـت اول را توضیح میدهد: و آنانند که تمامی علوم قرآن را میدانند این همان معنای جمع کردن تمامی قرآن است سپس روایاتی را آورده است که عبارتند از:
حـدیـث اول : (ما ادعی احد من الناس انه جمع القرآن کله کما انزل الا کذاب و ماجمعه و حفظه کما نزله الله تعالی الا علی بن ابی طالب و الائمه من بعده صلوات الله علیهم, هرکس ادعا کند قرآن را هـمانگونه که نازل شده, جمع کرده است دروغگوست, زیرا کسی جز علی و ائمه پس از وی قرآن را آنگونه که نازل شده جمع و حفظ نکرده است).
مـقـصـود از (هـمـان گونه که نازل شده) معنا و تفسیر صحیح آن است, یعنی به همان معنی و تـفـسـیـری کـه خدا خواسته است به علاوه مراد روایت, لفظ و عبارت قرآن نیست, زیرا قرآنی که حضرت علی (علیهالسّلام) گرد آورده بود, علاوه بر رعایت ترتیب نزول, در مواردی توضیحاتی داشت و یا شـرح بـرخـی از مبهمات و تفسیر برخی معضلات و اشاره به مواقع نزول و مناسبات و دیگر شؤون تـفـسـیری را دارا بود که مصحف موجود, که به دست دیگر صحابه جمع آوری شد, از آن خالی بود آن مصحف سپس در دست ائمه و اکنون نزد حضرت حجت است و تاکنون کسی بدان دست نیافته اسـت, ازایـن رو حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: (هر کس ادعا کند, قرآن را آن گونه که نازل شده جـمع و ضبط کرده است جز علی و خاندان او, دروغ گفته است) پس این مطلب با مساله تحریف ارتباطی ندارد.
حدیث دوم : (ما یستطیع احد ان یدعی ان عنده جمیع القرآن کله ظاهره و باطنه غیرالاوصیا, هیچ کـس را یـارای ایـن سـخن نیست که مدعی شود تمامی قرآن را داراست, ظاهر و باطن آن را, جز اوصیا).
در این حدیث به خوبی روشن است که مقصود از تمامی قرآن, همان تمامی علم قرآن, علم به ظاهر و عـلـم به باطن است, پس علوم قرآنی به طور کلی, چه علوم ظاهری و چه علوم باطنی (تفسیر و تـاویـل قـرآن) جـمـلگی نزد اوصیای به حق است و این مطلب, هرگز با مساله تحریف اصطلاحی ارتباطی ندارد.
حـدیـث سـوم : (اوتـینا تفسیر القرآن و احکامه, علم تفسیر و علم به احکام قرآن,کاملا به ما داده شده است).
حدیث چهارم : (انی لاعلم کتاب الله من اوله الی آخره, کانه فی کفی, به تمامی قرآن آگاهی دارم, از اول تا آخر, گویی در کف دستم قرار دارد).
حـدیـث پـنجم : (و عندنا والله علم الکتاب کله, به خدا قسم که علم به تمامی کتاب نزد ماست), یعنی به تمام علوم و معارف قرآنی آگاهی داریم.
حدیث ششم : در تفسیر آیه (ومن عنده علم الکتاب ).
[40] رعد/سوره13, آیه43.
فرمودند: (ایاناعنی), یعنی آن کس که علم کتاب را داراست ما هستیم و ما مقصودیم.به طوری که ملاحظه میشود همه احادیثی که ذکر شد, حکایت از علم و آگاهی به تمامی معارف قرآن دارد و ارتباطی با مساله تحریف قرآن ندارد.
نقل روایات فاقد اعتبار
حاجی نوری به پیروی از سید جزایری دست به نقل روایاتی زده که عموما از کتابهای فاقد اعتبار نقل شده است آن کتابها عبارتند از:
1. رسالهای در محکم و متشابه قرآن, که تاکنون روشن نشده نویسنده آن کیست.
2. کـتـاب السقیفه منسوب به سلیم بن قیس, که مورد دست برد قرار گرفته و از اعتبار ساقط گشته است.
3. کتاب قرائات احمد بن محمد سیاری که خود ضعیف الحال و غیر قابل اعتماد شناخته شده است.
4. تفسیر ابی الجارود که از غلات و مورد لعن امام صادق (علیهالسّلام) قرار گرفته است.
5. تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی که تالیف او نیست بلکه از دیگران است و مورد دست برد قرار گرفته است.
6. کتاب استغاثه علی بن احمد کوفی که فاسد المذهب معرفی شده است.
7. کتاب احتجاج طبرسی که فاقد سند و مؤلف آن مجهول است, چنان که اشارت رفت.
8. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیهالسّلام) که نسبت جعلی است و فاقد سند اعتبار است.
9. بـرخـی از تـفـاسیر فاقد سند معتبر که در نتیجه از حجیت و امکان استناد ساقط شدهاند, مانند: تفسیر عیاشی و تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی و تفسیر ابوالعباس ماهیار.
نقل روایات از دبستان المذاهب
10. کـتـاب (دبـسـتـان الـمـذاهب) که در قرن یازدهم هجری در فاصله (1040-1065) نوشته شـده اسـت نـویسنده آن یکی از سران فرقههای زرتشتیان مهاجر به هندوستان است به نام (موبد کـیـخـسرو اسفندیار) از فرزندان (آذر کیوان) مؤسس فرقه (کیوانی) که ممزوجی از تعالیم وارده در کتب آسمانی است و بر دست همین آذرکیوان جمع آوری شده است و در دوران سلطنت اکـبـرشـاه تیموری (963-1014) میزیسته است مؤلف مذکور در شهر (پتنه) تولد یافته و یکی ازداعـیـان مـذهب پدرش میباشد و هدفش جمع میان مذاهب بوده, از این رو دست به نوشتن این کـتـاب زده و از عقاید و آداب و رسوم مذاهب رایج جستجو کرده و یادداشت نموده است ولی از بی خردی, برای جمع آوری آرا و عقاید مذاهب گوناگون, در ره گذرها و قهوه خانهها و با تماس با افراد معمولی و ناشناس این معلومات را به دست آورده است و هیچ کتاب یا منبع اصیل یک مذهب را مستند قرار نداده, این کاستی و عیب بزرگ با مراجعه به کتاب روشن میباشد این کتاب بی مایه برای اولین بار در سال (1789 م) بر دست یک انگلیسی به نام (فرنسیس گلادوین) ترجمه و در سـال (1809) در (کـلـکـتـا) که زیر نفوذ انگلستان بود و با دستور حاکم انگلیسی به نام (ویلیام بـیلی) به چاپ رسید این کتاب پر از (لاطائلات) است و عمده استناد حاجی نوری درباره سوره جـعـلـی بـه نـام (ولایت) میباشد, که از لحاظ محتوا و ادب و نظم اصلا به لغت عرب شباهت یا تـنـاسـبی ندارد چه رسد به قرآن درکتاب (صیانه القرآن من التحریف) رویه ناهنجار آن را نشان دادهایم.
[41] معرفت, محمدهادی, صیانه القرآن من التحریف ص192-187.
ایـن هـا مـنـابعی است که حاجی نوری به آنها استناد کرده و خود میدانسته است که قابل استناد نیستند, ولی از باب (الغریق یتشبث بکل حشیش) این کت